• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

برگزیده رمان خون کور: بال‌های سقوط | کورویامی کاربر انجمن یک رمان

نظرتون راجع به رمان؟

  • عالی

    رای 6 60.0%
  • خوب

    رای 1 10.0%
  • متوسط

    رای 0 0.0%
  • افتضاح

    رای 0 0.0%
  • شخصیت مورد علاقه‌تون؟

    رای 1 10.0%
  • ریجس

    رای 2 20.0%
  • سیریوس

    رای 0 0.0%
  • میکایلا

    رای 1 10.0%
  • مارکوس

    رای 0 0.0%
  • هکتور

    رای 0 0.0%
  • هریس

    رای 0 0.0%
  • گاجوتل

    رای 0 0.0%
  • آکامه

    رای 0 0.0%
  • کیتو

    رای 0 0.0%
  • رانمارو

    رای 0 0.0%
  • هانا

    رای 0 0.0%
  • دیدارا

    رای 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    10

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,375
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
خون کور: بال‌های سقوط
نام نویسنده:
کورویامی
ژانر رمان:
فانتزی، عاشقانه، تراژدی
کد رمان: 5367
ناظر:
Ghasedak. Ghasedak.
سطح: برگزیده

خون کور.بال های سقوط.jpg
خلاصه:
در شب‌های بی‌پایان والاکیا، عشق با خون آمیخته شد و سرنوشت در لبه‌ی شمشیرها رقم خورد. ولیعهد ریسوس، با چشمانی که آخرین تصویر همسر و فرزندش را در خود قاب گرفته بود، در برابر تقدیری که از پیش نوشته شده بود، ایستاد. خ**یا*نت در دل قصر رخنه کرده بود، و سایه‌ی مرگ، آرام و بی‌رحم، بر سر او فرود آمد.
لیلیان، با قلبی شکسته و نوزادی در آغوش، در تاریکی گریخت، درحالی‌که امپراتوری در آتش انتقام می‌سوخت. فریادها در دیوارهای قصر گم شدند، دوستان به دشمن بدل گشتند و تاج پادشاهی، در چنگال خائنی به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kuroyami

Łacrîmosã

ارشد بازنشسته + نویسنده افتخاری
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
11/8/20
ارسالی‌ها
1,345
پسندها
24,083
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
سطح
35
 
  • #2
795136_60e37fa2aa8f2b5b6992be8bb9684e4c.jpg

«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

[COLOR=rgb(184, 49...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Łacrîmosã

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,375
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
بسم الله الرحمن الرحیم


مقدمه:
در دل شب‌های بی‌پایان والاکیا، آنجا که تاریخ با خون نگاشته شده و سایه‌ها حقیقت را در آغوش کشیده‌اند، سرنوشت، بی‌رحمانه بر تیغه‌ی شمشیرها تراش می‌خورد. خ**یا*نت، چون زهری خاموش، در رگ‌های امپراتوری جاری است، و عشق، همچون شمعی در باد، در برابر طوفان تقدیر لرزان.
ولیعهدی که برای حفظ خاندانش ایستاد، در خنجر خ**یا*نت سقوط کرد. زنی که قلبی شکسته در سینه داشت، در تاریکی گریخت، درحالی‌که وارثی کوچک را چونان راز سرنوشت، در آغوش می‌فشرد. پادشاه، غرق در اندوه و خشم، انتقام را می‌طلبد، اما در پس پرده‌ی قدرت، دستی پنهان در کار است. دستی که تاریکی را فرمان می‌دهد و سقوط را می‌نگارد.
«خون کور: بال‌های سقوط» حکایتی از آنان است که در برابر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,375
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
شبگردان

شبگرد اول................................................. خون در برابر خون
شبگرد دوم.................................................
شبگرد سوم................................................
شبگرد چهارم...............................................
شبگرد پنجم................................................
شبگرد ششم................................................​
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,375
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
مقدمه:
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,375
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
× شبگرد اول ×
«خون در برابر خون»
والاکیا، سال ۱۰۰۰ میلادی

روی تخت‌خواب ابریشمی نشسته بود. صدای چکاچک شمشیر و خواندن طلسم‌های متفاوت لرزه بر پیکر نحیف و ضعیفش می‌انداخت. صدای نق کوچک نوزاد او را به خود آورد. با محبت و اشک قنداق نوزاد را در آغوش گرفت. پسر کوچکش با چشمانی درشت و پر از معصومیت به چهره‌ی او می‌نگریست. نوزاد دهانش را باز کرد خمیازه‌ای بلند کشید. چشمان سیاهش را بست و ناله‌ای کوچک زد.
یکدفعه در اتاق باز شد و به دیوار سنگی برخورد کرد. همسرش با لباس‌های پاره و غرق در خون ظاهر گشت. لیلیان هین بلندی کشید. چشمان زمردینش از نگرانی گشوده شد و برخاست. کمرش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,375
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
چند نفر غرق در شنل باشلق‌دار از پشت آرگوس جادوگر وارد اتاق شدند. لیلیان بی‌صدا اشک‌های داغش را با کف دست پاک کرد. با اینکه دست و پاهایش از ترس یخ زده بود و می‌لرزید اما نگاه گشاد و خیره‌اش را از اتاق نکند. با دقت قیافه‌ی تک‌تک کسانی که وارد اتاق شده بودند و کلاه روی سرشان نبود را به خاطر سپرد. اخم کوچکی روی پیشانی ترک دار آرگوس نشست. دستانش را گشود و بی‌اهمیت گفت:
- مهم نیست ولیعهد! بعد از کشتن تو دنبالشون می‌گردم! به هر حال پیدا کردن یه زن که تازه یه بچه رو زاییده، سخت نیست!
ریسوس دندان‌های خونینش را روی هم فشرد و با صدای دورگه‌ای غرید:- مگه از رو جنازه‌ام رد شی!دستش را دراز کرد. جریان هوای سرد دور دستش شکل گرفت و چند نیزه‌ی یخی را تشکیل داد. جادوی زیادی برای ولیعهد اصیل‌زادگان نمانده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,375
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
لیلیان نگاهی پر از دهشت به نوزادش انداخت. پسرک آرام و بی‌قید خوابیده بود. لیلیان با چشمانی پر از اشک صورت کوچک و سرد نوزاد را نوازش کرد. صدای پای متجاوزان به خانه‌اش در حال دورتر شدن بود. جرئت نگریستن به بدن بی‌سر همسرش را نداشت. چشمانش را بست و با اراده‌ی نجات تنها یادگار همسرش، پا در راه مخفی عمارت ولیعهد گذاشت.‌ لب درشت رنگ‌پریده‌اش را گزید.
چنگی به دامن سفید خونینش زد. یکی یکی و با درد از پله‌ها پایین رفت. هنوز چیزی نشده نفسش بند آمده بود ولی خودش را مجاب کرد تا پیوسته به راه رفتن ادامه دهد. به زودی آن عمارت قدیمی با خاک یکسان می‌شد. اگر تا آن موقع خودش را به خروجی نمی‌رساند زنده زنده زیر آوار دفن می‌شد. سیریوس را محکم در آغوش نگرانش فشرد. باید نوزادش را به محلی امن می‌رساند.
صدای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,375
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
لیلیان سری به تائید نشان داد. نوزاد کوچک را لای پر شنل مخفی کرد تا بیشتر گرم بماند. دامنش را کمی بالا گرفت. از کنار مشاور پادشاه رد شد و شروع به دویدن لنگان‌لنگان کرد. امکان داشت که پادشاه او را بکشد و یا اگر خیلی به او رحم می‌کرد، سیریوس را از او می‌گرفت و دستور تبعیدش را می‌داد. شاخه‌ها تیز درختان هر از گاهی به لباس‌هایش چنگ می‌زدند و صورتش را زخمی می‌کردند.
پاهای باریکش از شدت خستگی جان نداشت. تمام این دردها در برابر زخم عمیق قلبش هیچ بود. صدای نعره‌های پادشاه نزدیک‌تر شده بود. نوزاد از لای شنلش باز به گریه افتاد. لیلیان سر نوزاد را به قفسه سینه‌اش فشرد تا صدای جیغ کمتری در جنگل بپیچد. غرش آب رودخانه امید تازه‌ای به او بخشید. لبخند نیمه‌جانی زد و سمت رودخانه دویید.
***

فافنیر به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/3/23
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,375
امتیازها
23,673
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
گاجوتل با خویی خشک و سربازگونه گامی به جلو برداشت. آن کهنه‌محافظ کمی از پادشاه درشت‌تر و عضلانی‌تر بود. موهای خاکستری بلندش موج برداشت. گاجوتل مشتش را روی سینه‌اش نهاد و احترامی نظامی به پادشاه گذاشت. صدای کلفت جدی‌اش، جواب پادشاه را داد:
- عالیجناب! در خدمتم!
پادشاه همیشه روی مطمئن‌ترین محافظ و سگ وفادارش سرمایه‌گذاری می‌کرد. پنجه‌های قدرتمند و پولادین پادشاه به آرامی موهای سیاه بهم ریخته و خونین پسرش را نوازش می‌نمود. صدای سرد پادشاه بر قلب فافنیر چنگ انداخت:
- خودت رد فافنیر رو دنبال کن و نتایج تحقیقات رو بهم بده! مارینوس دی هافمن!
گاجوتل نگاهی پر از اندوه به فافنیر انداخت اما صدایش هیچ تغییری نکرد:
- بله سرورم!
مارینوس متواضعانه سرش را بیشتر برای شاه اصیلان خم کرد. موهای طلایی لَختش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 8)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا