مشاعره مشاعره با حرف الف

[FakhTeh]

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

اوّل به وفا میِ وصالم درداد
چون م**س.ت شدم جام جفا را سرداد

پر آب دو دیده و پر از آتش، دل
خاک ره او شدم به بادم برداد

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[m.sina]

اوّل به وفا میِ وصالم درداد
چون م**س.ت شدم جام جفا را سرداد

پر آب دو دیده و پر از آتش، دل
خاک ره او شدم به بادم برداد

ازشوق تماشای شب چشم تو سرشار
آیینه به دست آمده‌ام بر سر بازار

هرغنچه به چشم من دلتنگ جز این نیست
یادآوری خاطره ای بوسه ی دیدار

 

[Tara Motlagh]

از من گرفتی باغبانم را و در هر فصل
با من هر آن چه باد و بوران است مانوسند

با این همه حس می کنم گرمای مهرش را
گاهی پدرها بچه را از دور می بوسند

 

[Deleted]

ای که چشمم زِ فراق تو شبی خواب نرفت
دست من کاش شبی زیرِ سرت خواب رَوَد

 

[m.sina]

اوّل به وفا میِ وصالم درداد
چون م**س.ت شدم جام جفا را سرداد

پر آب دو دیده و پر از آتش، دل
خاک ره او شدم به بادم برداد

از سر دنیا و دین مردانه در خواهم گذشت
م**س.ت و لایعقل به کوی یار بر خواهم گذشت

جان سپر کردم به پیشش پیش از آن کاندر غمش
بگذرد تیر از سپر زیر سپر خواهم گذشت

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Tara Motlagh]

از سر دنیا و دین مردانه در خواهم گذشت
م**س.ت و لایعقل به کوی یار بر خواهم گذشت

جان سپر کردم به پیشش پیش از آن کاندر غمش
بگذرد تیر از سپر زیر سپر خواهم گذشت

ای ساده‌ترین!
از کدامین خیال عبور می‌کنی؟
راهی را نشانم بده
برای تو سبز مانده‌ام!

 

[FakhTeh]

ای ساده‌ترین!
از کدامین خیال عبور می‌کنی؟
راهی را نشانم بده
برای تو سبز مانده‌ام!

آن طره چو دارم من بدنام ز دست
سررشتهٔ دین رفت به ناکام ز دست

 

[Deleted]

آن طره چو دارم من بدنام ز دست
سررشتهٔ دین رفت به ناکام ز دست

آمدم یاد تو از دل به برونی فکنم
دل برون گشت ولی یاد تو با ماست هنوز...

 

[m.sina]

آمدم یاد تو از دل به برونی فکنم
دل برون گشت ولی یاد تو با ماست هنوز...

آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
‎چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود
‎

نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود
‎عکس شیدایی در آن آیینه ی سیما نبود

 

[Tara Motlagh]

آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
‎چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود
‎

نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود
‎عکس شیدایی در آن آیینه ی سیما نبود

ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت
بر سینه می‌فشارمت اما ندارمت
ای آسمان من که سراسر ستاره‌ای
تا صبح می شمارمت اما ندارمت