نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با حرف د

  • نویسنده موضوع ARYA-T
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 180
  • بازدیدها 3,154
  • کاربران تگ شده هیچ

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,772
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #161
دلم چون صخره محکم بود اما عشق کاری کرد
که این ویرانه مدت هاست محتاج مَرِمَت هاست...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,183
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #162
دلم چون صخره محکم بود اما عشق کاری کرد
که این ویرانه مدت هاست محتاج مَرِمَت هاست...
درون غنچه دل خارخاری کرده‌ام پیدا
همانا باز عشق گل‌عذاری کرده‌ام پیدا

به لب سرچشمه نوشی به قد سرو قباپوشی
به تن شایسته بوس و کناری کرده‌ام پیدا
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,772
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #163
دردا که نگشت هر کسی محرم ما
اگاه نشد به دل ز بیش و کم ما
انی که نشاندمش سخن ها در گوش
دیدم که ز دور خنده زد بر غم ما
 

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,533
پسندها
5,008
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #164
در ره او هرچه هست تا دل و جان نفقه کن
تو به یکی زنده‌ای از همه بیزار باش
 
امضا : Tahmine Arjmand

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,183
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #165
در ره او هرچه هست تا دل و جان نفقه کن
تو به یکی زنده‌ای از همه بیزار باش
دیده را باز به دیدار که حیران کردیم
که خلل در صف جمعیت مژگان کردیم

غیر وحشت نشد از نشئه تحقیق بلند
می به ساغر مگر از چشم غزالان کردیم
 
امضا : m.sina

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,533
پسندها
5,008
امتیازها
35,773
مدال‌ها
19
  • #166
دیده را باز به دیدار که حیران کردیم
که خلل در صف جمعیت مژگان کردیم

غیر وحشت نشد از نشئه تحقیق بلند
می به ساغر مگر از چشم غزالان کردیم
من شرمنده از مسلمانی
شدم آن جا به گوشه‌ای پنهان

پیر پرسید کیست این؟ گفتند:
عاشقی بی‌قرار و سرگردان

گفت: جامی دهیدش از می ناب
گرچه ناخوانده باشد این مهمان

ساقی آتش‌پرست آتش دست
ریخت در ساغر آتش سوزان

چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش
سوخت هم کفر ازان و هم ایمان
 
امضا : Tahmine Arjmand

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,183
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #167
من شرمنده از مسلمانی
شدم آن جا به گوشه‌ای پنهان

پیر پرسید کیست این؟ گفتند:
عاشقی بی‌قرار و سرگردان

گفت: جامی دهیدش از می ناب
گرچه ناخوانده باشد این مهمان

ساقی آتش‌پرست آتش دست
ریخت در ساغر آتش سوزان

چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش
سوخت هم کفر ازان و هم ایمان



دل عشاق روا نیست که دلبر شکند
گوهری کس نشنیده است که گوهر شکند

بر نمی‌دارم از این در سر خویش ای دربان
صد ره از سنگ جفای تو گرم سر شکند
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,772
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #168
دست و پایی می توان زد بند اگر بر دست و پاست

وای بر جــــان گــرفتـــــاری که بنـــدش در دل اسـت
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,183
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #169
دست و پایی می توان زد بند اگر بر دست و پاست

وای بر جــــان گــرفتـــــاری که بنـــدش در دل اسـت
دیدن روی گل و سیر چمن نیست بهار
به‌خدا بی‌ رخ معشوق گناه است گناه

آن بهار است که بعد از شب جانسوز فراق
به هم آمیزد ناگه دو تبسم دو نگاه
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,772
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #170
دیدن روی گل و سیر چمن نیست بهار
به‌خدا بی‌ رخ معشوق گناه است گناه

آن بهار است که بعد از شب جانسوز فراق
به هم آمیزد ناگه دو تبسم دو نگاه
دوست دارم شمع باشم در دل شب ها بسوزم
روشنی بخشم به جمعی و خودم تنها بسوزم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
100
بازدیدها
2,894
پاسخ‌ها
171
بازدیدها
3,359
پاسخ‌ها
110
بازدیدها
2,301
پاسخ‌ها
113
بازدیدها
2,523
پاسخ‌ها
100
بازدیدها
2,011
پاسخ‌ها
106
بازدیدها
2,370
پاسخ‌ها
129
بازدیدها
2,751

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا