D Deleted کاربر فعال سطح 37 ارسالیها 1,488 پسندها 26,290 امتیازها 61,573 مدالها 56 20/8/23 #21 m.sina گفت یار آن بود که صبر کند بر جفای یار ترک رضای خویش کند در رضای یار گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ بیند خطای خویش و نبیند خطای یار کلیک کنید تا باز شود... یک بار حرفِ رویِ تواَم بر زبان گذشت چون غنچه میدمد ز لبم بویِ جان هنوز
m.sina گفت یار آن بود که صبر کند بر جفای یار ترک رضای خویش کند در رضای یار گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ بیند خطای خویش و نبیند خطای یار کلیک کنید تا باز شود... یک بار حرفِ رویِ تواَم بر زبان گذشت چون غنچه میدمد ز لبم بویِ جان هنوز
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 21/8/23 #22 Ayan گفت یک بار حرفِ رویِ تواَم بر زبان گذشت چون غنچه میدمد ز لبم بویِ جان هنوز کلیک کنید تا باز شود... یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند امضا : m.sina
Ayan گفت یک بار حرفِ رویِ تواَم بر زبان گذشت چون غنچه میدمد ز لبم بویِ جان هنوز کلیک کنید تا باز شود... یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند
Tara Motlagh کاربر انجمن سطح 9 ارسالیها 305 پسندها 1,022 امتیازها 6,833 مدالها 10 22/8/23 #23 m.sina گفت یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند کلیک کنید تا باز شود... یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیدهام خیره به ره ماند و نداد نامهای تا دل من شاد کند امضا : Tara Motlagh
m.sina گفت یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند کلیک کنید تا باز شود... یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیدهام خیره به ره ماند و نداد نامهای تا دل من شاد کند
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 22/8/23 #24 Tara Motlagh گفت یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیدهام خیره به ره ماند و نداد نامهای تا دل من شاد کند کلیک کنید تا باز شود... یک غزل بس نیست هجران تو را کاش صد ها شعر و دیوان داشتم امضا : m.sina
Tara Motlagh گفت یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیدهام خیره به ره ماند و نداد نامهای تا دل من شاد کند کلیک کنید تا باز شود... یک غزل بس نیست هجران تو را کاش صد ها شعر و دیوان داشتم
F FakhTeh مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 3,957 پسندها 41,825 امتیازها 71,671 مدالها 36 23/8/23 #25 m.sina گفت یک غزل بس نیست هجران تو را کاش صد ها شعر و دیوان داشتم کلیک کنید تا باز شود... یک زمانم بخدا بخش و ملامت کم گوی کاین جگر سوخته موقوف زمانی دگرست امضا : FakhTeh
m.sina گفت یک غزل بس نیست هجران تو را کاش صد ها شعر و دیوان داشتم کلیک کنید تا باز شود... یک زمانم بخدا بخش و ملامت کم گوی کاین جگر سوخته موقوف زمانی دگرست
Tara Motlagh کاربر انجمن سطح 9 ارسالیها 305 پسندها 1,022 امتیازها 6,833 مدالها 10 23/8/23 #26 FakhTeh گفت یک زمانم بخدا بخش و ملامت کم گوی کاین جگر سوخته موقوف زمانی دگرست کلیک کنید تا باز شود... یک طایفه را بهر مکافات سرشتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند امضا : Tara Motlagh
FakhTeh گفت یک زمانم بخدا بخش و ملامت کم گوی کاین جگر سوخته موقوف زمانی دگرست کلیک کنید تا باز شود... یک طایفه را بهر مکافات سرشتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 23/8/23 #27 Tara Motlagh گفت یک طایفه را بهر مکافات سرشتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند کلیک کنید تا باز شود... یاد ها رفتند و ما هم می رویم از یادها کی بماند برگ کاهی در میان باد ها عاشقم دیوانه ام از خود ندارم خانه ای عاشقان کی خانه دارند ای دل مگر دیوانه ای امضا : m.sina
Tara Motlagh گفت یک طایفه را بهر مکافات سرشتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند کلیک کنید تا باز شود... یاد ها رفتند و ما هم می رویم از یادها کی بماند برگ کاهی در میان باد ها عاشقم دیوانه ام از خود ندارم خانه ای عاشقان کی خانه دارند ای دل مگر دیوانه ای
Tara Motlagh کاربر انجمن سطح 9 ارسالیها 305 پسندها 1,022 امتیازها 6,833 مدالها 10 24/8/23 #28 m.sina گفت یاد ها رفتند و ما هم می رویم از یادها کی بماند برگ کاهی در میان باد ها عاشقم دیوانه ام از خود ندارم خانه ای عاشقان کی خانه دارند ای دل مگر دیوانه ای کلیک کنید تا باز شود... یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم ویران شود این شهر که میخوانه ندارد امضا : Tara Motlagh
m.sina گفت یاد ها رفتند و ما هم می رویم از یادها کی بماند برگ کاهی در میان باد ها عاشقم دیوانه ام از خود ندارم خانه ای عاشقان کی خانه دارند ای دل مگر دیوانه ای کلیک کنید تا باز شود... یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم ویران شود این شهر که میخوانه ندارد
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 25/8/23 #29 Tara Motlagh گفت یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم ویران شود این شهر که میخوانه ندارد کلیک کنید تا باز شود... یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من ای جان پیش از جانها وی کان پیش از کانها ای آن پیش از آنها ای آن من ای آن من امضا : m.sina
Tara Motlagh گفت یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم ویران شود این شهر که میخوانه ندارد کلیک کنید تا باز شود... یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من ای جان پیش از جانها وی کان پیش از کانها ای آن پیش از آنها ای آن من ای آن من
Tara Motlagh کاربر انجمن سطح 9 ارسالیها 305 پسندها 1,022 امتیازها 6,833 مدالها 10 26/8/23 #30 m.sina گفت یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من ای جان پیش از جانها وی کان پیش از کانها ای آن پیش از آنها ای آن من ای آن من کلیک کنید تا باز شود... یک عمر به سودای لبش سوختم و آه روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر رفت و همه دلخوشیام یک چمدان شد امضا : Tara Motlagh
m.sina گفت یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من ای جان پیش از جانها وی کان پیش از کانها ای آن پیش از آنها ای آن من ای آن من کلیک کنید تا باز شود... یک عمر به سودای لبش سوختم و آه روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر رفت و همه دلخوشیام یک چمدان شد