- تاریخ ثبتنام
- 25/1/24
- ارسالیها
- 73
- پسندها
- 270
- امتیازها
- 1,048
- مدالها
- 3
یوسفم در نظر و چشم بر او نگشایمیاد تو کنم میان یادم باشی
لب بگشایم در این گشادم باشی
گر شاد شوم ضمیر شادم باشی
حیله طلبم تو اوستادم باشی
تشنه لب میرم و لب بر لب دریا ننهم
یوسفم در نظر و چشم بر او نگشایمیاد تو کنم میان یادم باشی
لب بگشایم در این گشادم باشی
گر شاد شوم ضمیر شادم باشی
حیله طلبم تو اوستادم باشی
یاد دو طره ات بدلم چون درون شودیک روز زبند عالم آزاد نیم
یک دمزدن از وجود خود شاد نیم
یک جرعه می کهن زملکی نو به
وز هرچه نه می طریق بیرون شو به
یک وجب از پنجره پرواز کنیزدانپناه، شکرت به این بندهات
تو هنرمندی از بهر زیبایی هستی
یک دل آباد در عالم به کس نگذاشتهستیک نفس هشیار بودن عمر ضایع کردنست
گر نداری باده باید خویش را دیوانه ساخت
فارغ از دریوزه میخانه ها گردیده ام
کار عقل و هوش را آن نرگس مستانه ساخت
یک دل آسوده نتوان یافت در زیر فلکیک روز ز بند عالم آزاد نیم
یک دمزدن از وجود خود شاد نیم
شاگردی روزگار کردم بسیار
در کار جهان هنوز استاد نیم