ARYA-T نو ورود سطح 3 ارسالیها 39 پسندها 299 امتیازها 1,023 مدالها 4 24/6/23 نویسنده موضوع #1 اشعار آغاز شده با حرف چ چه بی رحمانه میاید به دنبالم به من از من نزدیکتر ببین با شوق میاید چه بی مقدار میاید شب و روز در کنارم هست چه بی پروا می گیرد اجل جانم.
اشعار آغاز شده با حرف چ چه بی رحمانه میاید به دنبالم به من از من نزدیکتر ببین با شوق میاید چه بی مقدار میاید شب و روز در کنارم هست چه بی پروا می گیرد اجل جانم.
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 24/6/23 #2 چرا نمی شود بگویم از شما؟ علامت سوال نمی شود بگویم از شما چرا؟ علامت سوال امضا : فلورا.
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 28/6/23 #3 فلورا. گفت چرا نمی شود بگویم از شما؟ علامت سوال نمی شود بگویم از شما چرا؟ علامت سوال کلیک کنید تا باز شود... چه شب است یا رب امشب که ستارهای برآمد که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم مکنید دردمندان گله از شب جدایی که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم امضا : m.sina
فلورا. گفت چرا نمی شود بگویم از شما؟ علامت سوال نمی شود بگویم از شما چرا؟ علامت سوال کلیک کنید تا باز شود... چه شب است یا رب امشب که ستارهای برآمد که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم مکنید دردمندان گله از شب جدایی که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 1/7/23 #4 m.sina گفت چه شب است یا رب امشب که ستارهای برآمد که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم مکنید دردمندان گله از شب جدایی که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم کلیک کنید تا باز شود... چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد میآمد… از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجـماد میآمـد… امضا : فلورا.
m.sina گفت چه شب است یا رب امشب که ستارهای برآمد که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم مکنید دردمندان گله از شب جدایی که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم کلیک کنید تا باز شود... چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد میآمد… از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجـماد میآمـد…
Starboy رفیق جدید انجمن سطح 2 ارسالیها 52 پسندها 234 امتیازها 1,023 مدالها 3 23/7/23 #5 فلورا. گفت چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد میآمد… از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجـماد میآمـد… کلیک کنید تا باز شود... چون جمال بی مثال خود نمود ناظران را عقل و دل از کف ربود امضا : Starboy
فلورا. گفت چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد میآمد… از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجـماد میآمـد… کلیک کنید تا باز شود... چون جمال بی مثال خود نمود ناظران را عقل و دل از کف ربود
F FakhTeh مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 3,957 پسندها 41,825 امتیازها 71,671 مدالها 36 25/7/23 #6 چرا جویی وفا از بیوفایی چه کوبی بیهُده سرد آهنی را امضا : FakhTeh
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 27/7/23 #7 FakhTeh گفت چرا جویی وفا از بیوفایی چه کوبی بیهُده سرد آهنی را کلیک کنید تا باز شود... چادر سیاه روی سرت، مثل اینکه ... آه مهتاب می شوی وسط یک شب سیاه امضا : فلورا.
FakhTeh گفت چرا جویی وفا از بیوفایی چه کوبی بیهُده سرد آهنی را کلیک کنید تا باز شود... چادر سیاه روی سرت، مثل اینکه ... آه مهتاب می شوی وسط یک شب سیاه
F FakhTeh مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 3,957 پسندها 41,825 امتیازها 71,671 مدالها 36 27/7/23 #8 فلورا. گفت چادر سیاه روی سرت، مثل اینکه ... آه مهتاب می شوی وسط یک شب سیاه کلیک کنید تا باز شود... چگونه دوست ندارد ایاز را محمود؟ که او نگاه به چشم خوش ایاز کند امضا : FakhTeh
فلورا. گفت چادر سیاه روی سرت، مثل اینکه ... آه مهتاب می شوی وسط یک شب سیاه کلیک کنید تا باز شود... چگونه دوست ندارد ایاز را محمود؟ که او نگاه به چشم خوش ایاز کند
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 27/7/23 #9 FakhTeh گفت چگونه دوست ندارد ایاز را محمود؟ که او نگاه به چشم خوش ایاز کند کلیک کنید تا باز شود... چنین دور از خویش و بیگانه گشتم که افتاد با تو مرا آشنایی امضا : فلورا.
FakhTeh گفت چگونه دوست ندارد ایاز را محمود؟ که او نگاه به چشم خوش ایاز کند کلیک کنید تا باز شود... چنین دور از خویش و بیگانه گشتم که افتاد با تو مرا آشنایی
F FakhTeh مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 3,957 پسندها 41,825 امتیازها 71,671 مدالها 36 27/7/23 #10 فلورا. گفت چنین دور از خویش و بیگانه گشتم که افتاد با تو مرا آشنایی کلیک کنید تا باز شود... چو نزود نبشته بود حق فرقت ما از بهر چه بود جنگ و آن وحشت ما گر بد بودیم رستی از زحمت ما ور نیک بدیم یاد کن صحبت ما امضا : FakhTeh
فلورا. گفت چنین دور از خویش و بیگانه گشتم که افتاد با تو مرا آشنایی کلیک کنید تا باز شود... چو نزود نبشته بود حق فرقت ما از بهر چه بود جنگ و آن وحشت ما گر بد بودیم رستی از زحمت ما ور نیک بدیم یاد کن صحبت ما