- تاریخ ثبتنام
- 18/7/23
- ارسالیها
- 485
- پسندها
- 1,103
- امتیازها
- 7,283
- مدالها
- 10
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #121
سولینا از روی زمین بر میخیزد ارول فلین به طرفش میآید و میگوید:
- ملکه خوبی؟
سیاهیای جلوی دید سولینا را میگیرد درحالیکه آرامآرام قدم برمیدارد نگاهی به ارول فلین میاندازد و میگوید:
- خوبم، به سرورم خبر بدین!
سولینا تا از حمام بیرون میآید آلب به طرفش میدود و در حینی که موهای خرمایی رنگش را نوازشش میکند لب میزند:
- پرنسسم، خوبی؟
سولینا گریه میکند و آرام لب میگشاید:
- نه سرورم، چطور میتونم خوب باشم؟ چند زن که صورتشون رو پوشونده بودن به حمام حمله بردن و میخواستن پرینستون رو بکشن. اگر من نبودم معلوم نبود چه اتفاقی برای اون میفتاد.
آلب صورت سولینا را با دستانش قاب میگیرد و لبخندی ملیح بر لب مینشاند.
- هرگز اجازه نمیدم کسی به شماها آسیبی بزنه. تا من هستم خیالت راحت باشه...
- ملکه خوبی؟
سیاهیای جلوی دید سولینا را میگیرد درحالیکه آرامآرام قدم برمیدارد نگاهی به ارول فلین میاندازد و میگوید:
- خوبم، به سرورم خبر بدین!
سولینا تا از حمام بیرون میآید آلب به طرفش میدود و در حینی که موهای خرمایی رنگش را نوازشش میکند لب میزند:
- پرنسسم، خوبی؟
سولینا گریه میکند و آرام لب میگشاید:
- نه سرورم، چطور میتونم خوب باشم؟ چند زن که صورتشون رو پوشونده بودن به حمام حمله بردن و میخواستن پرینستون رو بکشن. اگر من نبودم معلوم نبود چه اتفاقی برای اون میفتاد.
آلب صورت سولینا را با دستانش قاب میگیرد و لبخندی ملیح بر لب مینشاند.
- هرگز اجازه نمیدم کسی به شماها آسیبی بزنه. تا من هستم خیالت راحت باشه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.