- تاریخ ثبتنام
- 18/7/23
- ارسالیها
- 485
- پسندها
- 1,103
- امتیازها
- 7,283
- مدالها
- 10
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #141
فیبی که نمیتواند به سولینا نزدیک بشود از دور به او نگاه میاندازد و میگوید:
- خیلهخب درسته که تو مادر واقعیاش نیستی اما این حق رو داری که برای اون مادری کنی! نه به اندازهی پرینستون و آرینا، حداقل یکم محبت بهش بکن که وقتی بزرگ شد آرزوی مهر و محبت مادری توی دلش نمونه! این طفلِ معصوم این وسط چه گناهی کرده که مادرش یک زن مار صفت بوده؟
سولینا اندکی فکر میکند و زمانی که به نتیجه میرسد روبه فیبی میگوید:
- حق با توهه، پس از این به بعد وقتی خواستم به پرینستون و آرینا شیر بدم و بهشون مهر و محبت مادری کنم برای لئو هم این کارها رو میکنم! این طفل معصوم که گناهی نداره.
فیبی لبخندی بیجان اما صمیمانهای میزند و در حالی که موفق شده است روی مغز سولینا کار کند تا به لئو هم مهر و محبت بورزد از...
- خیلهخب درسته که تو مادر واقعیاش نیستی اما این حق رو داری که برای اون مادری کنی! نه به اندازهی پرینستون و آرینا، حداقل یکم محبت بهش بکن که وقتی بزرگ شد آرزوی مهر و محبت مادری توی دلش نمونه! این طفلِ معصوم این وسط چه گناهی کرده که مادرش یک زن مار صفت بوده؟
سولینا اندکی فکر میکند و زمانی که به نتیجه میرسد روبه فیبی میگوید:
- حق با توهه، پس از این به بعد وقتی خواستم به پرینستون و آرینا شیر بدم و بهشون مهر و محبت مادری کنم برای لئو هم این کارها رو میکنم! این طفل معصوم که گناهی نداره.
فیبی لبخندی بیجان اما صمیمانهای میزند و در حالی که موفق شده است روی مغز سولینا کار کند تا به لئو هم مهر و محبت بورزد از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش