مشاعره مشاعره با حرف ر

[H.Allahdadi]

راه تردید، مسیر گذر عاشق نیست
چه کنم با چه کنم های دل بی هدفم

پدرانم همه سرگشته ی حیرت بودند
من اگر راه به جایی ببرم ناخلفم

روزگار تو دگر گردد و کار تو دگر

که ز روز بد تو بر تو شدم یاد آور

ای تو در دیده ی من ابهی من نور بصر

همه اعضایت تغییر کند پا تا سر

 

[Tara Motlagh]

روزگار تو دگر گردد و کار تو دگر

که ز روز بد تو بر تو شدم یاد آور

ای تو در دیده ی من ابهی من نور بصر

همه اعضایت تغییر کند پا تا سر

رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست
کَرَم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست

به لطفِ خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفه‌های عجب زیرِ دام و دانهٔ توست

 

[H.Allahdadi]

رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست
کَرَم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست

به لطفِ خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفه‌های عجب زیرِ دام و دانهٔ توست

روی تو خوش می نماید آینه ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا

 

[ملکه جهنمی❄]

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

 

[Deleted]

روا نبود دلی را چنین بیازاری
‏که خالی از دگران بود و از تو آکنده...

 

[Deleted]

ریشه‌ام از هوشیاری خورده آب
من کجا، فراموشی کجا؟!

 

[Deleted]

روزگاری‌ست که سودایِ بتان دینِ من است
غمِ این کار نشاطِ دلِ غمگینِ من است

 

[Deleted]

راهی‌ست راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست

 

[Deleted]

روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

 

[Deleted]

روزگاری‌ست که ما را نگران می‌داری
مخلصان را نه به وضع دگران می‌داری