مشاعره مشاعره با حرف ش

  • نویسنده موضوع Deleted
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 85
  • بازدیدها 2,442
  • کاربران تگ شده هیچ

Deleted

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,487
پسندها
26,176
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
اشعار آغاز شده با حرف ش اینجا قرار می‌گیرند.​
شهر بزرگ است تنم!
غم طرفی من طرفی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

FakhTeh

ارشد بازنشسته +‌ طراح انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/1/20
ارسالی‌ها
3,947
پسندها
41,812
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
سطح
40
 
  • #2
شیر م**س.ت شهد تو گشت و بگفت
یا قریب العهد من شرب اللبن
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FakhTeh

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,267
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #3
شیر م**س.ت شهد تو گشت و بگفت
یا قریب العهد من شرب اللبن
شب من نشان مویت سحرم نشان رویت

قمر از فلک در افتد چو نقاب بر گشایی
 
امضا : m.sina

Tara Motlagh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/8/23
ارسالی‌ها
305
پسندها
1,023
امتیازها
6,833
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • #4
شرح دلتنگی من بی‌تو فقط یک جمله‌ست
"تا جنون فاصله‌ای نیست از اینجا که منم"
 
امضا : Tara Motlagh

امیرمحمد..

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
12/7/23
ارسالی‌ها
2
پسندها
45
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #5
شب فراق نداند که تا سحر چند است مگر کسي که به زندان عشق در بند است
 

Tara Motlagh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/8/23
ارسالی‌ها
305
پسندها
1,023
امتیازها
6,833
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • #6
شب‌زنده داری می‌کنی تا صبح زاری می‌کنی
تو بی‌قراری می‌کنی، من بی‌قرارت نیستم

پاییز تو سر می‌رسد قدری زمستانی و بعد
گل می‌دهی، نو می‌شوی، من در بهارت نیستم
 
امضا : Tara Motlagh

FakhTeh

ارشد بازنشسته +‌ طراح انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
29/1/20
ارسالی‌ها
3,947
پسندها
41,812
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
سطح
40
 
  • #7
شهری به ره آن مه، خون در دل و جان بر لب
فریاد که از دستش یک شهر به جان آید
 
امضا : FakhTeh

Tara Motlagh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/8/23
ارسالی‌ها
305
پسندها
1,023
امتیازها
6,833
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • #8
شب ها
بیهوده از این کوچه می گذرم
می دانی که خانه من این حوالی نیست
ظهرها
بیهوده در کافه ها به انتظار می نشینم
عصرها در ایستگاه
کاش یک نفر به شانه ام بزند که هی
کسی که با پای دلش رفته است
با قطار برنمی گردد
و چقدر خوب می شود
آن یک نفر تو باشی
 
امضا : Tara Motlagh

Deleted

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,487
پسندها
26,176
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
شده دردی به دلت ریشه کند، آب شوی؟
همه شب با غمِ دلتنگی خود، خواب شوی؟
شده آیا ک غمی ریشه به جانت بزند؟
گره در روح و روانت، به جهانت بزند؟
شده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد؟
گره‌ات کور شود غم به روانت برسد؟
شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک؟
من به این چاره‌ی بیچاره دچارم هرشب...
 

Deleted

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,487
پسندها
26,176
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
شب شد...
ماه را بوسیده‌ام،
خیال پریشانم را شانه زده‌ام
گلدان های شمعدانی را به نوازشی آرام خوابانده‌ام
منتظرت می‌مانم،
تــا چون هر شب با صدای
"شبت بخیر ماه من"
رویای تو را به آغوش بگیرم...
 

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا