قدر اهل درد صاحب درد میداند که چیستقتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ورنه هیچ از دل بی رحم تو تقصیر نبود
قیامت قامت و قامت قیامتقدر اهل درد صاحب درد میداند که چیست
مرد صاحب درد درد مرد میداند که چیست
قطرهای از بادهٔ عشقست سد دریای زهر
هر که یک پیمانه زین می خورد میداند که چیست
قبله ی عشاق طاق ابروی یار است و بسقیومت میکنم آن دنیا را برایت
نتوان تو که مرا صادقانه بخواهی
قرار زندگانی آن نگارست
کز او آن بیقراری برقرارست