جز وصل تو دل به هر چه بستم توبهجز آستان توام در جهان پناهی نیست
سرِ مرا به جز این در، حواله گاهی نیست
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه
بییاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه
جانی و جهانی و جهان با تو خوش استجان بی علم بی نوا باشد مرغ بی پر نه بر هوا باشد
جدا شد یکی چشمه از کوهسار[BGCOLOR=rgb(255, 255, 255)]جزو و کل را جام وحدت داده اند[/BGCOLOR]
[BGCOLOR=rgb(255, 255, 255)]بر همه خود را هویدا کرده اند[/BGCOLOR]
جدا شد یکی چشمه از کوهسار
به ره گشت ناگه به سنگی دچار