- تاریخ ثبتنام
- 1/9/23
- ارسالیها
- 2,700
- پسندها
- 21,997
- امتیازها
- 48,373
- مدالها
- 35
خواهی که گرد رویت دیوانه سر نگردمخـواهـم هـمـه شـب خـلـق بـه نالیدن شبگیر
از خــواب بــرآرم کــه نــبـیـنـنـد بـه خـوابـت
چون رو بمن نمودی دیگر زمن مپوشان
خواهی که گرد رویت دیوانه سر نگردمخـواهـم هـمـه شـب خـلـق بـه نالیدن شبگیر
از خــواب بــرآرم کــه نــبـیـنـنـد بـه خـوابـت
خراب از باد پائیز خمارانگیز تهرانمخواهی که گرد رویت دیوانه سر نگردم
چون رو بمن نمودی دیگر زمن مپوشان
خواب آنچه خوش آمد همه را در عهدتخـزان عـشـق نـبـیـنی که من به هر دمی ای گل
در آرزوی شـــکـــوفـــائــی و بــهــار تــو بــودم
خواری از اغیار بهر یار می باید کشیدخـون دل ریـخـتـه تـرک نـگـهـی کـو رسـتـم
تــا ز تـوران طـلـب خـون سـیـاووش کـنـیـم
خاک پایت نرگس اندر چشم بینایی کشدخواری از اغیار بهر یار می باید کشید
ناز خورشید از در و دیوار می باید کشید
از زمین شور آب تلخ می آید برون
بی دماغان را زخود آزار می باید کشید
خاک غارتپرور بنیاد این ویرانهایمخاک پایت نرگس اندر چشم بینایی کشد
روی تاجیکانه ات بنمای تا داغ حبش
آسمان بر چهره ترکان یغمایی کشد
شهد ریزی چون دهانت دم به شیرینی زند
خوابم آشفت وسر خفته به دامان آمدخاک غارتپرور بنیاد این ویرانهایم
هرکه آمد اندکی ما را پریشانکرد و رفت