- ارسالیها
- 422
- پسندها
- 5,920
- امتیازها
- 21,413
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #31
***
اوضاع از آنچه فکرش را میکرد خرابتر بود و دودمانش بد در هوای بیآبرویی جولان میداد. نیکنام آب پاکی را روی دستان لرزانش ریخته بود وحتی کپی طلاق نامه هم برایش کارساز نبود زندگی بد تاوان گرفته بود و این بار هم او بازیچه دستان مردکی طمعکار و پول پرست شده بود.
- خره حداقل یه لباس آبرومندتر بپوش طرف رم نکنه این چیه... .
شال قهوهای نخنمای ئاوان در میان دستانش باد میخورد و ئاوان همچنان در حال برنداز خود درون آینه نیمه شکسته اتاق خوابگاهشان بود، با این کار سعی در کنترل لرزش دست و پاهای بیجانش داشت. سعید دوباره به ماموریتی بیبرنامه رفته بود و افتخار استقبال وارث خاندان احتشام به سینه پردردئاوان سنجاق شد، با کلی سفارشات خارج عرفی که ئاوان را کفری کرده بود.
- این چیه آخه،...
اوضاع از آنچه فکرش را میکرد خرابتر بود و دودمانش بد در هوای بیآبرویی جولان میداد. نیکنام آب پاکی را روی دستان لرزانش ریخته بود وحتی کپی طلاق نامه هم برایش کارساز نبود زندگی بد تاوان گرفته بود و این بار هم او بازیچه دستان مردکی طمعکار و پول پرست شده بود.
- خره حداقل یه لباس آبرومندتر بپوش طرف رم نکنه این چیه... .
شال قهوهای نخنمای ئاوان در میان دستانش باد میخورد و ئاوان همچنان در حال برنداز خود درون آینه نیمه شکسته اتاق خوابگاهشان بود، با این کار سعی در کنترل لرزش دست و پاهای بیجانش داشت. سعید دوباره به ماموریتی بیبرنامه رفته بود و افتخار استقبال وارث خاندان احتشام به سینه پردردئاوان سنجاق شد، با کلی سفارشات خارج عرفی که ئاوان را کفری کرده بود.
- این چیه آخه،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش