- ارسالیها
- 423
- پسندها
- 5,925
- امتیازها
- 21,413
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #71
- کجا دختر عمو تازه بحث داغ شده...!
به روی مبل روبه روی سعید نشست و دست به نشیمن مبل کوبید و با چشمان تنگ شده به چشمان به خون نشسته ئاوان نگریست. گویی از این بازی خوشش آمده بود.
- بیا بشین یکم از این سه سال شوهرداریت برامون بگو...! بالاخره آدم با چشم باز ازدواج کنه بهتره... نه؟! به نظرم اگه زن زندگی بودی طلاق نمیگرفتی؟ (مکثی کرد) یا شایدم اون طلاقت داده؟ هوم...؟ میگم اگه توافقی باشه جای شکرش باقیه که کور سوی خوشبختی دامن منم میگیره!
ئاوان طغیان کرد پسرک نیشهایش تمامی نداشت در این دوساعت و درون اتاق از فرق سر تا کف پایش را گزیده بود، اما انگار سیرمونی نداشت. دور خود چرخید و دست به گلدان منبت شده روی میز گرفت به بالای سر برد تا به سمت فراز بکوبد. بدجور پرتاب کردن اجسام به...
به روی مبل روبه روی سعید نشست و دست به نشیمن مبل کوبید و با چشمان تنگ شده به چشمان به خون نشسته ئاوان نگریست. گویی از این بازی خوشش آمده بود.
- بیا بشین یکم از این سه سال شوهرداریت برامون بگو...! بالاخره آدم با چشم باز ازدواج کنه بهتره... نه؟! به نظرم اگه زن زندگی بودی طلاق نمیگرفتی؟ (مکثی کرد) یا شایدم اون طلاقت داده؟ هوم...؟ میگم اگه توافقی باشه جای شکرش باقیه که کور سوی خوشبختی دامن منم میگیره!
ئاوان طغیان کرد پسرک نیشهایش تمامی نداشت در این دوساعت و درون اتاق از فرق سر تا کف پایش را گزیده بود، اما انگار سیرمونی نداشت. دور خود چرخید و دست به گلدان منبت شده روی میز گرفت به بالای سر برد تا به سمت فراز بکوبد. بدجور پرتاب کردن اجسام به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر