• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان کارناوال سرخ و سیاه | فاطمه غفوری نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Ftm.gh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 42
  • بازدیدها 1,031
  • کاربران تگ شده هیچ

Ftm.gh

مدیر تالار ادبیات + نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
392
پسندها
1,667
امتیازها
10,263
مدال‌ها
13
سن
18
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #41
***
پانزده

- لطفا بیشتر از این اصرار نکن، نمی‌تونم آرتور.
درحالی که با یک دستش فرمان را می‌چرخاند و وارد خیابان دیگری می‌شد گفت:
- یعنی چی نمی‌تونم؟! آقای محترم ما که گفتیم قصدمون از ساخت یک هتل جدید چیه دیگه چرا لج می‌کنین؟!
- بله، گفتن قراره از زیرزمینش به عنوان یه انبار مخفی اسلحه استفاده کنین برای همینم اون روز از جلسه فوری زدم بیرون. شماها وجدان ندارین؟! بخاطر اهداف خودتون دادین جون انسان‌های بی‌گناه رو به خطر می‌ندازین، می‌فهمین اصلا؟!
در دلش به تمامی حرف‌های او مستانه خندید، واقعا هم نگرانی و دلسوزی رییس یک باند خلافکار برای مردم خنده دار بود.
- آقای فریمن یه جوری حرف می‌زنید انگار مددکار اجتماعی هستید تا یه گنگستر.
این حرفش که با لحن تمسخر آمیز مخلوط شده بود خراش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh

Ftm.gh

مدیر تالار ادبیات + نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
392
پسندها
1,667
امتیازها
10,263
مدال‌ها
13
سن
18
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #42
چراغ سبز شده بود اما قصد نداشت برود و آن سرنشین موتور هم آنقدر در تعقیب کردن آماتور بود که نفهمید علت ایستادن او چک کردن است برای همین چند ثانیه بعد توسط صدای بوق‌هایی که برای آرتور زده می‌شد فهمید این قسمت کار را خراب کرده. با سرعت از کنار ماشین رد شد و باز هم نفهمید فرصت تغییر موقعیت را به آرتور داده و اکنون خودش تحت تعقیب قرار گرفته.
با سرعت و مهارت خاصی تمام ماشین‌ها را رد می‌کرد اما هرگاه که به پشت سر نگاه می‌انداخت آرتور را می‌دید که مصرانه دنبالش می‌آمد، شاید بهتر بود قبل از دست به تعقیب زدن اصولش را یاد می‌گرفت و حواس پرتی به خرج نمی‌داد‌.
وارد یک کوچه که عاری از هرگونه آدم و اشیا بود شد، دوباره نگاهش را به پشت سر انداخت به امید آنکه گمش کرده باشد ولی همان لحظه که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh

Ftm.gh

مدیر تالار ادبیات + نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
392
پسندها
1,667
امتیازها
10,263
مدال‌ها
13
سن
18
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #43
اسلحه‌اش را دوباره سمت او نشانه گرفت و گفت:
- اشتباه گفتی، سی و دو سالمه.
مرد با کلافگی و تعجب پاسخ داد:
- این همه اطلاعات درست ازت گفتم حالا بخاطر یه اشتباه روم اسلحه می‌کشی؟!
- برعکس تصورت بخاطر یه اشتباه نیست، بخاطر همه اون اطلاعات درستته که قطعا از چند روز تعقیب ساده به دست نمیاد.
قصد داشت توضیح دهد اما وجود اسلحه‌ مانع از حفظ آرامش می‌شد برای همین دستانش را به نشانه تسلیم بالا گرفت و گفت:
- اون اطلاعات نتیجه چند روز تعقیب ساده نیست! من از بچگی تو رو می‌شناسم، فقط میشه اون اسلحه رو بذاری کنار تا برات توضیح بدم؟!
چشم‌های آبی روشن و موهای قهوه‌ای بلند مرد همچنین فرم صورت و آن بینی عقابی بیش از حد برای آرتور آشنا بودند و مشتاق بود بداند او کیست اما محال بود اسلحه‌اش را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 5)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا