نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان محابا (جدال) | تاوان کاربر انجمن یک رمان

Tavan

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
303
پسندها
1,778
امتیازها
10,133
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
از تو آینه حواسم بهش بود؛ اما با این که دنبالم بود علنا کار خاصی نمی‌کرد و انگار قصدش فقط تعقیب و ترسوندن من بود. تو همین افکار بودم که صدای زنگ موبایلم باعث شد واسه چند لحظه چشم از اون ماشین مشکی رنگ بردارم. آیکون سبز رو لمس کردم و در عین توجه دوباره به اون ماشین، جواب دادم:
- بله حامی.
- کجایی سمر؟
- تو راهم؛ تازه راه افتادم و دارم میام اداره؛ چی شده؟
- واست خبرای خیلی مهمی دارم، زودتر بیا.
ابروهامو به نزدیک و چشمام رو ریز کردم و پرسیدم:
- چه خبرایی؟ همین الان بگو.
- می‌دونم قرار بود اون فیلما رو با هم دیگه ببینیم اما من دیشب نگاهشون کردم؛ اما حدس بزن توشون چی پیدا کردم.
- این طور که مشخصه قراره همه چیز حسابی گره بخوره.
- آره؛ راستش وقتی من فیلم دوربینا رو چک می‌کردم، تو هیچ کدوم از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tavan

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا