• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه زوالِ رویا | دیاناس کاربر انجمن یک رمان

ماهی قرمز؛

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,666
پسندها
37,457
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
کد داستان: 595
ناظر: -Ennui -Ennui

هوالحق
نام داستان کوتاه: هومرگ
نویسنده: دیاناس(ماهی‌قرمز)
ژانر: اجتماعی، فانتزی

خلاصه:
ذهنی آغشته به اتفاقات سبک و سنگین روزانه، توهمات خونینی در ذهن می‌پروراند و گرفتار خواب‌هایی نامعلوم می‌شود. سرانجام مرز حقیقت و رویا را گم می‌کند، تسلیم سرنوشت شده و مقابل ظلمت شب، سر فرود می‌آورد.
 
آخرین ویرایش
امضا : ماهی قرمز؛
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Ash;

Ash;

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,439
پسندها
34,155
امتیازها
64,873
مدال‌ها
32
سن
17
سطح
35
 
  • مدیر
  • #2
"والقلم و مایسطرون"
992202_224e8f314cb4445b28c7cb338a41c745.jpg
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن داستان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین **♡ تاپیک جامع مسائل مربوط به داستان‌کوتاه ♡**

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با داستان به لینک زیر مراجعه فرمایید!
♧♡ تاپیک جامع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ash;

ماهی قرمز؛

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,666
پسندها
37,457
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
مقدمه:
چشم‌هایم را شوربختی به انحطاط می‌اندازد و خون‌های متراکم و مستتر، میانه‌ی رگ و پی مغزم را راکد می‌کند. حوالی مرا دود سرد و سمیِ پژمردگی به تملک درآورده. چندی‌ست که بیمارم. بیمار سکوت!
 
امضا : ماهی قرمز؛

ماهی قرمز؛

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,666
پسندها
37,457
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
نور سفید و مشعشع خورشید پلک‌های دردناکم را از هم گشود. پلک زدم و باز هم پلک زدم. چیزی در ذهن نمی‌غلتید، فقط می‌دانستم رها شده بودم، جایی میان خیابان، لابه‌لای بناهای کشیده و رسای شهر رها شده بودم. آسمانِ عصر، نیمه ابری و خاکستری بود.
سرجایم نشستم. باد سردی وزید و تنم میان دست‌هایم به آغوش کشیده شد. نگاهم بی‌اختیار به لباس‌هایم افتاد. لباس خواب‌های اهدایی مادر را وسط شهر پوشیده بودم؟ شهری که خالی از سکنه بود.
نگاهم به چراغ قرمزی که چند متر آن‌طرف‌تر، بر سر چهارراه نصب شده بود، نشست. بی‌هدف خاصی رنگ عوض می‌کرد و دقیقه‌ای یک بار، روی دیگرش را نمایان می‌کرد. جدول‌های دوطرف خیابان به رنگ‌های مسخره‌ی زرد و سبز آغشته بودند و رنگ مشکیِ آسفالت، تازه بودنش را به سرم می‌کوبید.
درختان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ماهی قرمز؛

ماهی قرمز؛

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,666
پسندها
37,457
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
تق‌، تق، تق، تق!
صدای پاشه‌ی کفش‌های سرخ‌رنگی که مقابلم به سرامیک‌های سفیدرنگِ سرد و سخت برخورد می‌کرد، پلک‌هایم را مرتباً به آغوش یک‌دیگر می‌فرستاد. این‌جا چه می‌کردم را دقیق نمی‌دانستم؛ اما می‌دانستم جبر مادر را نمی‌توانستم ندید بگیرم. انگشتان کشیده‌ام را به هم قلاب کردم. آخرین باری که رنگ لاک را به خود دیده بودند، چند هفته‌ی پیش بود و حال، از آن رنگ مشکی، تکه‌هایی بدریخت و کج و معوج باقی مانده بود.
باد سردی که می‌وزید را به تن، لمس می‌کردم. منشیِ دیوانه‌ی خانم دکتر در هوای سرد زمستان، پنجره‌ی مطب را باز گذاشته بود.
دست‌هایم را داخل جیب نسبتاً بزرگ پالتوی قهوه‌ایم پنهان کردم. گرما را دوست نداشتم؛ اما برای انجام کارهایم، دستانِ سر شده‌ام یاری نمی‌کردند.
- خانوم سمیع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ماهی قرمز؛

ماهی قرمز؛

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,666
پسندها
37,457
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
بی‌اختیار از جای برخاستم. نگاهم زمینِ صاف و تمیز را جارو می‌کرد. پلک زدم، دوباره پلک زدم و دوباره. سفیدیِ سرامیک‌های کف مطب چشمانم را می‌زد. دست‌هایم هنوز هم گرمای مطبوع جیب‌های پالتو را به دوش می‌کشید.
- خانوم سمیع بفرمایید داخل.
صدای جیغ و نازکش را دوست نداشتم. کیلوکیلو عشوه خرجِ منِ بیمار می‌کرد که چه؟ زن دیوانه!
قدم‌هایم ربات‌وارانه صندلی‌های تک و توک پر شده را رد کرد، از میز چوبی و مستطیلیِ منشی که با یک سالنامه، لیست و چند خودکار تزئین شده بود، گذشت و دست راستم روی دست‌گیره‌ی اتاق دکتر گذاشته شد.
سردیِ دست‌گیره‌ی در انگار کمی ذهن مشوشم را به خود آورد. دست چپم را روی شلوار آبیِ پررنگ جینم کشیدم و با نگاهی سرسری به نیم‌بوت‌های قهوه‌ایم در را باز کردم و داخل شدم.
بوی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ماهی قرمز؛

ماهی قرمز؛

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,666
پسندها
37,457
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
نگاهم را از کتاب‌خانه‌ی کوچکش که جایی در اواسط دیوار سمت راست قرار داشت، گرفتم و به او دادم. اویی که لبخند، جزء جدانشدنی صورتش بود. لب‌های باریکش امروز رنگ رژِ سرخ را به خود گرفته بودند و چشمای کشیده و سبزرنگش یه یمن حضور خط چشم، زیباتر از هروقت دیگری روی پوست سفیدش می‌نمود.
خودکار را میان انگشتانش تکان داد که نگاهم را از روپوش سفیدش گرفتم و به چهار صندلی چرمی مقابل میزش دادم. میزِ شیشه‌ای که وسط صندلی‌ها قرار داشت، لکی با خود به دوش نمی‌کشید.
- بشین یلداجان!
بی‌حرف، قدم‌هایم را جلو گذاشتم. می‌خواستم بروم. بروم و میان آغوش گرم پتویم قرار گیرم؛ اما گرفتار این بازیِ احمقانه شده بودم.
- خب، خوبی؟ تغییری حاصل بوده؟
نگاهم را از ابروهای کمانی و زیبایش گرفتم و با انداختن سرم به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ماهی قرمز؛

ماهی قرمز؛

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,666
پسندها
37,457
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
- پاشو یلداجان!
صدایش، سرم را وادار به بلند شدن کرد. نگریستمش. نمی‌توانستم فکِ وامانده‌ام را تکان داده و بگویم، «پس مامان چه؟» تنها نگاهش کردم. خط نگاهم را خواند و پلکِ مطمئنی زد:
- من با مامان صحبت می‌کنم. شما می‌تونی بری.
لب‌های خشکم را با زبان، تر کردم و از جای برخاستم. من آمده بودم. بقیه‌اش به من ارتباطی نداشت. قدم‌های آمده را بازگشتم، در را باز کردم و از اتاق خارج شدم. مکثی کردم. پرده‌ی حریر آبی‌رنگ سالن در میان دستان باد، با نشاط می‌رقصید. سر چرخاندم. خبری از منشی نبود. تکانی به جسم خشک شده‌ام دادم و از مطب خارج شدم. قدم‌هایم سالن مثلثی شکل را رد کرد و دستم دکمه‌ی دایره‌ای شکل و فلزیِ آسانسور را فشرد. نگاهم باز هم زمین را جارو می‌کرد. سنگینی گوشی را تحمل نمی‌کردم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ماهی قرمز؛

ماهی قرمز؛

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,666
پسندها
37,457
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
با حس ایستادن آسانسور و باز شدن در، نگاه از رنگِ پریده و گودیِ زیر چشم‌هایم گرفتم و به سمت بیرون قدم برداشتم. از زمین پوشیده‌ با سرامیک‌های کرم‌رنگ گذشتم، پله‌های مرمر مشکی‌رنگ را رد کردم و جایی کنار خیابان ایستادم. مادر را دیدم که آن‌طرف خیابان شلوغ، سوار بر ماشین ۲۰۶ سفیدرنگش ایستاده و منتظر من بود.
خیرگی نگاهش را به تن فرسوده‌ام می‌دیدم و پرسش نگاهش از همان دور به چشم می‌خورد. نگاهی به اطراف انداختم و با اطمینان از دور بودن ماشین‌ها، خیابان را طی کردم.
در ماشین را باز کرده و روی صندلی گرم و نرم فرود آمدم.
- چرا زود اومدی یلدا؟
پلک زدم و نگاه خسته‌ام را از روبه‌رو، به چشمان میشی‌اش دوختم. دوست نداشتم دهانم را به صحبت باز کنم؛ اما چاره‌ای هم نبود.
- خانوم دکتر گفت. گفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ماهی قرمز؛

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 5)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا