- تاریخ ثبتنام
- 8/11/24
- ارسالیها
- 30
- پسندها
- 246
- امتیازها
- 990
- مدالها
- 2
سطح
2
- نویسنده موضوع
- #31
مانی:بتمرگ دودقیقه تا برگردم،پسره کله شق
و از اتاق زد بیرون که منتظر نگاهم و به اطراف چرخوندم.
مانی:بیا،این و میزارم رو سرت بعد برو
و به سمتم اومد و پلاستیک دستش و خواست تو کلم کنه که با چشمای گشاد شده ازش فاصله گرفتم و گفتم
من:چه غلطی میخوری؟....میخوام برم حموم ها
مانی:خفه شو ماهان همینجوریشم ازت شکارم نزار بزنمت،حالا هم اگر میخوای بری حموم باید اینو رو سرت بزاری
من:اینجوری که نمیتونم دوش بگیرم
بشکنی زد و با نیش بازی گفت
مانی:عاباریکلا،همین دیگه پس به این نتیجه میرسیم نری بهتره
و دستم و کشید و خواست با خودش ببرتم بیرون که دستش و پس زدم و گفتم
من:صبر کن ببینم،چی میبری و میدوزی و تنم میکنی؟...من میرم
و عقب گرد کردم و خواستم برم که هوفی کشید و بعد اینکه دستم و گرفت گفت...
و از اتاق زد بیرون که منتظر نگاهم و به اطراف چرخوندم.
مانی:بیا،این و میزارم رو سرت بعد برو
و به سمتم اومد و پلاستیک دستش و خواست تو کلم کنه که با چشمای گشاد شده ازش فاصله گرفتم و گفتم
من:چه غلطی میخوری؟....میخوام برم حموم ها
مانی:خفه شو ماهان همینجوریشم ازت شکارم نزار بزنمت،حالا هم اگر میخوای بری حموم باید اینو رو سرت بزاری
من:اینجوری که نمیتونم دوش بگیرم
بشکنی زد و با نیش بازی گفت
مانی:عاباریکلا،همین دیگه پس به این نتیجه میرسیم نری بهتره
و دستم و کشید و خواست با خودش ببرتم بیرون که دستش و پس زدم و گفتم
من:صبر کن ببینم،چی میبری و میدوزی و تنم میکنی؟...من میرم
و عقب گرد کردم و خواستم برم که هوفی کشید و بعد اینکه دستم و گرفت گفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.