• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان مرگ بی نقص | mahdie2 کاربر انجمن یک‌ رمان

  • نویسنده موضوع Madie2
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 156
  • کاربران تگ شده هیچ

Madie2

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/3/25
ارسالی‌ها
6
پسندها
15
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
مرگ بی نقص
نام نویسنده:
mahdie2
ژانر رمان:
جنایی
کد رمان: 5823
ناظر: A asalezazi

خلاصه:
مرگ بی نقص؟! همچین مرگی جود نداشت همیشه قاتل وجود داشت همیشه ی ردی بود ولی این پرونده... این پرونده لعنتی زیادی بی نقص بود خیلی زیاد... چون کسی به اسم قاتل وجود نداشت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Armita.sh

سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
3/6/22
ارسالی‌ها
2,568
پسندها
21,261
امتیازها
48,373
مدال‌ها
43
سن
15
سطح
32
 
  • مدیر
  • #2
6A13C3A2-FFEB-4C77-8B82-3EC9266754EF.jpeg«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Armita.sh
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] moon sun

Madie2

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/3/25
ارسالی‌ها
6
پسندها
15
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
مرد همان طور که بالشتی در دست داشت بالای سرش ایستاده بود.
با احساس سنگینی نگاهی از خواب بیدار شد.
مرد برای کشتن مرد مقابلش اقدام کرد تا به راحتی راهی دنیای زیرینش کند.
با فشرده شدن بالشت بر صورتش شروع به دست و پا زد و فردی که بالشت رو بر صورتش می‌فشرد را کنار زد با دیدن دوستش اخم‌هایش را در هم کشید و به طرف دوستش که به‌خاطر کار مزخرفش می‌خندید غرید: « احمق تو.... لعنت بهت جدا فکر کردم آخر خطمه تو آدم نمیشی جیم»
جیم درحالی‌که به زحمت سعی می‌کرد خنده‌اش را جمع کند گفت: « وای... با... باید... صورت خودتو... می‌دیدی واقعاً خنده‌دار شده بودی... انگار واقعاً قرار بود بمیری جان»
جان با حرص پتو را کنار زد و از تخت بلند شد جیم با لبخند کارهایش را دنبال می کرد.
- اگه یکم بیشتر اون کوفتی رو روی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Madie2

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/3/25
ارسالی‌ها
6
پسندها
15
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
با این حرف جان همه دست از غذا خوردن کشیدن.
- خوب این که چیز خاصی نداره با دیدن دوربین ها کار حله.
- مشکل اینجاس اون مترو تازه داره ساخته میشه و کارگرا پیداش کردن.
- .غذاتون رو بخورید نمی‌خورید بدید من که باید شبانه روز با جنازه ها سر و کله بزنم.
دادستان با اخم به یونگ که این حرف رو زده بود نگا کرد و گفت: « می‌تونی برای ظهر جنازه میل کنی خبری از ناهار برای تو نیست»
یونگ متعجب به دادستان نگاه کرد که بعد از حرف می رو ترک کرد.
جان با ناراحتی ظاهری به شونه یونگ زد و گفت: « امیدوارم به معده‌ات بسازه»
یونگ به طرف مردی که بحث کار های روزانه وسط کشیده بود برگشت و گفت: «نامجون حرفی نداری بزنی»
- چرا هیونگ فقط قبل رفتن قرص ببر حالت بد نشه.
یونگ پوکر به نامجون و جمعی که می‌خندید نگاهی کوتاه کرد و از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Madie2

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/3/25
ارسالی‌ها
6
پسندها
15
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
با رسیدن به محل ماشین رو کنار خیابان پارک کرد.
- وای باز شلوغه
- کمتر غر بزن جیم
جان با جواب دادن به نق زد های جمین از ماشین پیاده شدن و به سمت محل تجمع جمعیت رفت و ببه زور از جمعیت رد شدن و وارد ایستگاه شدن.
- به نظرتون چطوری مرده؟!
- مثل همیشه با درد با ناز و نوازش که نمرده جیم محض رضای خدا جیم تو چندین ساله داری کار میکنی مگه اولین باره؟!
جیم با جوابی که کوک بهش داد اخم هایش رو در هم کشید و گفت: « به نظرم این پرونده زیادی عجیبه»
-همیشه پرونده ها عجیبه
جان با دیدن بحث داغ درمورد قتل حرف ته رو تایید کرد.
با رسیدن به دستشویی های ایستگاه جیمین با با گفتن: « همچین جای خوبی هم نمرده»
وارد دستشویی شدن با دیدن مافوقش به سمتش رفتن و سلام کوتاه کردن.
- لی هانول 37 ساله
یکی از افسرهای خودمون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Madie2

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/3/25
ارسالی‌ها
6
پسندها
15
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
مافوقشون‌جرف کوک رو تایید کرد و گفت: « درسته ایشون لی هانول مافوق پایگاه 6»
تهیونگ با ابرو های بالا رفته به جسدی که روبه روی در دستشویی افتاده بود در های که نیمی از صورتش را خون پوشانده بود و گلویش بریده شده بود و لباس تن جسد رو به رنگ قرمز در آورده بود و زبانش در دست چپش بود خیره شد.
-خوب باید بگم زیادی بد مرده راستی دست داست بوده یا..؟!
با این سوال تهیونگ همه به سمتش برگشتن.
-اون دست چپ بود.
با این حرف مافوقش ن تهیونگ متفکر گفت: « زبون توی دست راستش هست»
همه با ابرو های بالا رفته به تهیونگ نگاه کوتاه انداختن و نگاهشان را به جسده روی زمین دادن.
- حق به افسر کیمه.
جان در حالی که اخم هایش در هم گره خورده بود حرف تهیونگ را تایید کرد.
-راستی ریئس سان.
-بله جان؟!
-خانواده اش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا