متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته حرف های ته مانده ی دلم | Zahra_m کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mélomanie
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 40
  • بازدیدها 2,086
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Mélomanie

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
40
 
ارسالی‌ها
6,099
پسندها
43,828
امتیازها
92,373
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
اگر که واقعا پدر مادرت را دوست داری...!
هیچوقت آرزو نکن که قبل از آن جان دهی...!
چون که...
بدترین لحظه ی عمر یک آدم...
که از مرگ هم برایش سختتر است...
لحظه مرگ فرزندش است...!
 

Mélomanie

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
40
 
ارسالی‌ها
6,099
پسندها
43,828
امتیازها
92,373
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
چشمانم می سوزد...
مثل اینکه دیگر چشمه ی اشک هایم هم خشک شده است...
دوست دارم باز هم اشک بریزم...
ولی برای چه ؟!
اگر پرسیدند چرا گریه سر داده ای...
جوابشان را چه بدهم ؟!
از چه سخن بگویم ؟!
بگویم دلم بیمار است ؟!
و یا با اشک هایم به دنبال مرهمی هستم ؟!
اگر گفتند چه مرهمی می خواهی...
اسمش را بگو تا برایت بیاوریم چه بگویم ؟!
بگویم مرهم دلم مرا حقیر می داند ؟!
بگویم او به دنبال یکی بهتر از من است ؟!
بگویم او هم خودش به دنبال مرهمی می گردد ؟!
 

Mélomanie

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
40
 
ارسالی‌ها
6,099
پسندها
43,828
امتیازها
92,373
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
هیچوقت توی قلبت از کسی بت نساز...!
که بعدها بخوای اونو با تبر بشکنیش...!
اونوقته که میفهمی دیگه دستای لرزونت ، حتی جون بلند کردن چاقو هم به روی اون بت رو نداره...
دیگه چه برسه به تبر...!
 

Mélomanie

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
40
 
ارسالی‌ها
6,099
پسندها
43,828
امتیازها
92,373
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #14
از زمانی که چشمان تو را دیدم...!
دیگر پلک هایم همدیگر را لمس نکردند...!
دیگر فقط سردرد و دلتنگی مهمان شب هایم بود...!
دوست دارم...
باز هم مثل قبل ، خواب را تجربه کنم...!
یک خواب راحت و بدون خیال تو...!
 

Mélomanie

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
40
 
ارسالی‌ها
6,099
پسندها
43,828
امتیازها
92,373
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #15
هیچوقت ، عاطفی نباشید...!
همیشه عاطفی بودن کار دستمان می دهد...!
 

Mélomanie

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
40
 
ارسالی‌ها
6,099
پسندها
43,828
امتیازها
92,373
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #16
گرمایی که دستان تو به من تزریق می کند...
از گرمای جهنم هم سوزان تر است...!
 

Mélomanie

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
40
 
ارسالی‌ها
6,099
پسندها
43,828
امتیازها
92,373
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #17
بعضی از آدم ها هستن...
که حتی کفتار ها هم...
رغبطی به خوردنشون ندارن...!
 

Mélomanie

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
40
 
ارسالی‌ها
6,099
پسندها
43,828
امتیازها
92,373
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #18
چشمان تو را که دیدم...
برای اولین بار مستی را تجربه کردم...!
 

Mélomanie

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
40
 
ارسالی‌ها
6,099
پسندها
43,828
امتیازها
92,373
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #19
هر دفعه روی اسمت خط می کشم...!
ولی نمی دانم که چرا دوباره اسمت را از اول می نویسم...!
 

Mélomanie

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
40
 
ارسالی‌ها
6,099
پسندها
43,828
امتیازها
92,373
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #20
می دانم که رفتن سخت است...!
ولی وقتی که در این میان مانعی بیش نیستم...
ماندنم به چکار می آید...؟!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا