متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت مجموعه دلنوشته‌‌های خط تلخ | زهرا خسروی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Donald
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 36
  • بازدیدها 2,165
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Donald

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
5,946
امتیازها
21,263
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #11
***
چشم‌هایم را در کنار جویبار تنهایی گم کرده‌ام
حال غریبانه در کنار استخوان‌های باقی مانده‌ی احساس نشسته و زار می‌زنم،
حال مستی را دارم که هرگز به مِی‌خانه نرفته، اما درد مستان را هر وعده می‌نوشد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Donald

Donald

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
5,946
امتیازها
21,263
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #12
***
گاهی وقت‌ها غم را با چای شیرین می‌نوشم که حافظه‌ی قلبم فراموش کند چه به خوردش دادم،
اما غم آن‌قدر تلخ است که شیرینی چایم را می‌بلعد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Donald

Donald

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
5,946
امتیازها
21,263
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #13
***
تجربه‌هایم رنگ باخته،
سکوت‌هایم همه از جنس الماس است، بُرنده آن‌قدر بُرنده که گلویم را شکاف می‌دهد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Donald

Donald

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
5,946
امتیازها
21,263
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #14
***
چرخ و فلکی که در کودکی سوار می‌شدم لحظه‌های زندگی را دردناک می‌چرخاند، دستانی پینه بسته صاحبش بود،
طفلکی چرخ و فلک
انگار غم‌های آن دست‌ها را لمس کرده بود، دست‌ها نیز درد می‌کشند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Donald

Donald

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
5,946
امتیازها
21,263
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #15
***
گاهی اندیشه‌ام دیوانه می‌شود،
دنیا و زندگی را زیر سوال می‌برد
و با تمسخر به حجم له شده‌ آن‌ها نگاه می‌کند.
این من نیستم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Donald

Donald

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
5,946
امتیازها
21,263
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #16
***
گاهی اوقات می‌نشینم و بود و نبودهایم را محاسبه می‌کنم،
به خدا که بودن‌هایم طول و عرضی بیش دارد
اما خاطراتم آن‌ها را ذخیره نکرده است،
چه دلِ سنگی دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Donald

Donald

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
5,946
امتیازها
21,263
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #17
***
دیروز عینک رنگی‌ام را گم کرده بودم،
همه چیز سیاه و سفید بود،
آن شب تا سحرگاه مهمان بیداری بودم،
به راستی حقیقت آن‌قدر تلخ بود که از خانه راندمش.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Donald

Donald

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
5,946
امتیازها
21,263
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #18
***
گاهی چشمانم را می‌بندم و خود را در اوج آسمان تصور می‌کنم،
بر روی ستارگان سوار می‌شوم و به تنهایی ماه می‌نگرم،
چه زیبا بر روی صفحه‌ی سیاه نشسته و دل شب را زینت می‌دهد،
تنهایی ماه دلبرانه تمام ابد و یک روز را زندگی می‌کند،
اما تنهایی من...
او همیشه پژمرده را ناله می‌کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Donald

Donald

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
5,946
امتیازها
21,263
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #19
***
یک روز درد و یک روز درمان می‌نوشم
یک روز زخم و یک روز خزان می‌پوشم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Donald

Donald

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
5,946
امتیازها
21,263
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #20
***
شب‌ها سرمای دردهایم تمام لبخند خوشحالی‌ام را منجمد می‌‌کند،
نمی‌دانم مشکل از من است یا شب لذت‌های روشنایی را به هنگام حکومتش سر می‌برد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Donald
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا