«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

کامل شده مجموعه شعر زاده دردم | zeynolabedin کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع شرور
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 40
  • بازدیدها 3,355
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

شرور

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
665
پسندها
14,092
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #1
56170

نام : زاده دردم
شاعر : زین العابدین کاربر انجمن یک رمان
تگ اشعار : منتخب

زاده دردم و هست مرا اینگونه شعار
گر رفیق نیمه راهی برو تنهایم بگذار
شرم نکن از رفتن که دیگر بار نیست
مرا با بیگانه شخصی همچون تو کار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : شرور

شرور

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
665
پسندها
14,092
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #2
ای اجل در کشتن من بیهوده تاخیر مکن
روحم در عذاب و جسمم را تسخیرمکن
وقت رفتنم رسیده زین دنیای فانی اجل
فرصت شمار وگیر جانم بحث تقدیر مکن
مرا قصه زندگی به پایان آمده است اینجا
قصه تلخ منو با زندگی بیشتر زنجیر مکن
 
امضا : شرور

شرور

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
665
پسندها
14,092
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #3
مینویسم ، هر چند امید به موندن ندارم
زندگی بد تا کرده با من میل بودن ندارم
تا دیروز کتمان زندگی و امروز حقیقتش
درد بسیار و من طاقت صبر کردن ندارم
آزمودی من را با آزمونهایی بسیار سخت
رد شدم در همه و توان قبول شدن ندارم
حسرت زندگیم بر دل خیلیها مونده هنوز
نابود شد زندگی نای دوباره ساختن ندارم
بیا ای اجل گیر جانم و زین زندگی خلاص
شبیه مُرده متحرکم و روح در بدن ندارم
 
امضا : شرور

شرور

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
665
پسندها
14,092
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #4
وای بروزی که بشکند غرور یک مرد
عرق کرده و بدنش میشود سرد سرد
از آهن گداخته داغتر و از یخ سردتر
گر بزنی تلنگری بهش میشکند از درد
 
امضا : شرور

شرور

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
665
پسندها
14,092
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #5
یکبار با درد زاده شدم اما هزار بار مُردم
بار اول شیرین و هزاران بار شِکَر خوردم
از این زندگی سراسر رنگی و زیبایی اما
من چرا زشتیا و سیاهی را به ارث بُردم؟
 
امضا : شرور

شرور

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
665
پسندها
14,092
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #6
اشک در چشمانم جاری و دیده به دیوار
تنها و دلشکسته ، به گذشت یار امیدوار

خواهد آمد آیا روزههای خوب گذشتمون ؟
رخت میبنده آیا غم روزی از خاطراتمون؟

گلهای خشکیده باغ زندگیم جون میگیرن؟
یا که ماهی های تُنگ دلم زبی آبی میمیرن
 
امضا : شرور

شرور

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
665
پسندها
14,092
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #7
قسمت اول

روزی روزگاری عشق کمانه کرد
زد تو دل پسر و دلش ویرانه کرد

شب و روز پسر همه تار شد
خورد و خوراکش زهرمار شد

با خودش کلی کلنجار رفت بیچاره
هر چه کرد نیافت راه و چاره

درد خود رو گفت پیش رفقا
در حق عشق خود کرد او جفا

یکی یکی راه پیش پایش گذاشتند
آبرویش برده و تنهایش گذاشتند

نا امید و دل گرفته از هر کسی با درد
آمد خانه و سرش را کرد زیر آب سرد

خاموش بود و از زندگی او بریده
کتمان عشق نمود فکر کرد کس ندیده

غافل از اینکه مادر حواسش بود
تا رسید اتاق مادر بحث آغاز نمود

تورا چه شده پسر اینگونه واداده ای
حسرت و غم توی دلت جا داده ای

خواست ماجرا از مادر انکار کند
حیا داشت عشق خود آشکار کند

مادر اما فهمید از رنگ رخسارش
برفت اما در خفا شروع کرد کارش

صبح چو بیرون رفت پسر ز خانه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : شرور

شرور

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
665
پسندها
14,092
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #8
قسمت دوم

از همسایگان آمار گرفت مادر
کار خود شروع کرد آخر

پرسان پرسان رسید سر کوچه
دید از پشت در آثار یه بچه

در زد و منتظر صاحب خانه بود
وارد شد و صحبت همسایگی نمود

که خوش اومده این به محله ما
صفا یافته کوچه از وجود شما

نشست و با زن همسایه گرم صحبت
ازین هم نشینی آغاز شد محبت

به نا گه دختری زیبا آمد خانه
مادر نگاهش شد سوی دختر روانه

توی دل احسنت گفت زین انتخاب
که پسر وی را اینگونه کرده بیتاب

سلام دختر رشته افکارش کرد پاره
داد جواب سلام و بر وی نمود نظاره

چنان محو دختر شد این مادر
که حیا غالب آمد بر وی آخر

بگفتا پسری دارم چنین و چنان
عاشق گشته و افتاده از نان

تا که مشخصات پسر داد
انگار از درون دختر خبر داد

جابجا شد دختر و گشت قرمز
ندیده مادرش وی را اینچنین هرگز

سراسیمه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : شرور

شرور

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
665
پسندها
14,092
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #9
مرگ زندگی
زندگی ام نابود شد بی هیچ و پوچ
با یه سوءتفاهم
با علتی نا معلوم و حرفی نامربوط
بدون گوش کردن و بدون توضیح
شکست دلم و کس صدایش نشنید آری دل مرد چه بیصدا میشکند
اومدم بسازم زندگی دیگری را زندگی خودم فراموشم شد
اومدم خوبی کنم اما تباه شدم
اومدم ثواب کنم اما کباب شدم
شکست دلم و کس کنارم نبود آری یه مرد همیشه تنها میمیرد
گفتم از تنهایی گرچه تنها نبودم
گفتم از تاریکی وقتی تو روشنی بودم
نا شکری کردم و تاوانش رو پس میدهم
شکست دلم و کس مرحمم نداد آری مرحم دادن به یه مرد گناه است
گناه کردم خدایا ببخش
خطا کردم جانا ببخش
آزار دادم میدانم
اما نیت بدی نداشتم خدا میداند
شکست غرورم و دم نزدم آری غرور مرد وقتی بشکند میمیرد
دار و ندارم از بین رفت
غرورم شکست
تنهای تنهاتر شدم
حق ندارم بنالم چونکه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : شرور

شرور

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
665
پسندها
14,092
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #10
ای آسمان ببار امشب بارانی بر من
بشور و پاک کن گناه و خطا از تن
چقدر جفا کردم من و شکستم دلی
بی مقدارم و نمی ارزم به یک ارزن
دلیل زندگیم رفت نابود شدم هیهات
خشکید اشکم و ندارم نای گریستن
 
آخرین ویرایش
امضا : شرور
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا