«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

کامل شده مجموعه شعر دلبر مغرورم | مسیحه کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مسیحه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 61
  • بازدیدها 4,058
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #31
بیهوده مکوش قلب من
دلبرمن نمیداند
من از اهل بازی باواژه های نورخورده ی رویا و
خورشید نگاهت بوده ام
اهل همین نزدیکی های خوابهای
محرمانه ی ماه ودریایم
وپریانی که عریان به ساحل می آیند
ومیرقصند با نسیم هوای نفسهایت
من آنقدر ساده ام که
بی هیچ چراغ روشنی لب ساحل چشمانم نشسته ام
وبه مداد شکسته ام مینگرم
قادراست امشب توصیف کند لبخندت را؟
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #32
نیازی به شعر واستعاره نیست
نیازی به ضمانت غزل نیست
نیازی به قسم خوردن به حافظ وفروغ نیست
سهراب هم وکالت نمیدهد
دارم ساده سخن میگویم
من سرشار از بلوغ بوسه ی روشنی ام
ومملو از عشق برهنه ی یاسهای شب هنگام
وعطربه باور رسیدن لمس تن شبنم های گل لبخندت
من از دیر زمان به باور رسیده ام که
دگررویاهایم بامن سرناساگاری دارند
ودعای کبوتربرای فهم غصه ی امشبم
طعم بوسه ی از یاد نرفته است
میشود احوالم را از خورشید بگیری
شبها تند وسوزنده
بابه یاد آوردن نامت میسوزم هرثانیه
بستر تهی از رویای بانویم
که سرد وبی بوسه است هرشب...
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #33
خواب هایی که این اواخر برهنه تر از
سالین دور می آیند ومیروند
بلاخره شبی تن به هم خوابگی
کابوس خواهند داد
منجر به زادگی
آبستن وحشت من خواهند شد
من هر لحظه راه به راه تشنه از خود خواهم پرسید
چرا تکلیف
فانوس کلماتم روشن نیست
تا تاریکی دفتر وهمی
نگیر د تمام استعاره هایش را و
خواب مرا وکابوس هم خواب چشمانم نباشد
گویا من محکوم به ماندم
در این تاریکی رقت انگیز
این کابوسهای سردرگم ودیوانه
کلمه به کلمه چراغ مخفی روشن میشود در دفتر
اشعارم وقتی نامت را حرف به حرف مینویسم
تا بسترت را از
تاریکی به روشنایی بیاورم
شعری زاده میشود در بستر
امشب تهی ام
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #34
دلبر مغروم!
به همین سادگی نیست
من نیز از جنس آدمیم
از آب وترانه وکمی دیوانگی
طعم تلخ سیگارو تن پوش رویاهای بوسه ات
آری به این سادگی نیست
به منزل امن فراموشی رسیدن
سر انجام بعد سالها
من هم خسته میشوم از دوست نداشتنت
با واژه های خستگی کمی مراوده کرده ام
چه بگویم ؟
خب تشنه میشوم دلم کمی بوسه میخواد
لبهای باران را ببوسم
شبنم بنشید روی چتر نگاهم
ودوباره در تو زاده شوم
باخیال تو به آرامش سکون
مخفی هم خوابگی ماه دریا ....
آری فهم عجیبیست
این هجوم
یادت مرا به زانو در می آورند
وسرشار از صبح وگل باران خورده میشوم ....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #35
تصمیم گرفته ام
کمی با قناری و چکاوک و
واژه های سردرگم مراوده کنم
معامله ای کنیم باهم
من پرپرواز خواهم
آنها کمی استعاره وتشبیح دوراز قفس
من دلم کمی آسمان ترش مزه میخواهد
آنها دلشان فضای آبی چشمان بی قفس
باواژه ها شعری خواهم ساخت
پراز طعم پرواز پر از حس آسمان
بی رمق است نگاه قفس
گویا دلش برای قناری ها تنگ میشود
بانو روسریت اینجا پر از عطر اوج خواستن من است
ازتارموی چسبیده به روسری که لای دفتر اشعارم
نهاده ام بارها پرسیده ام
چرا خواستن درخیال تو نبود ؟
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #36
اکنون سالهاست به جرم دوست داشتن تو محکومم
من این کلامت را به گروگان گرفته ام
شعری میسازم هرشب
پراز روشنایی
سکوت ستاره هیاهوی نفس
وهم دریا وماه
جرم لبانم لمس گونه در اشتیاق سیگار
بیشک شبی خواهم مرد با
کفنی از اشعار سرد وبی رمقم
تو نگران نباش من هرشب میمیرانم دلم را
زاده میشوم در درد واژه ها واشعار
بی چراغ بی حرف بی ابر بی بوسه
بی بستر داغ از خیال عریان تنت
دلبر مغرورم دعای امشبم کابوس هایت آواره من
تنهایم مهمان میخواهم ....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #37
نمیدانم من
کم حوصله شده ام
یا دل قناری ها زیادی نازک است
این روزها بوی سیگارم اذیتشان میکند
سرفه های مکرر قفس گویای این است
اما مگر میشود از تو دل کند
همان اندک بوی پیراهنت را گم کرده ام
کلید واژه هایم را کلاغ شوم فراموشی به غارت
برده است میشود امشب بی واژه شعری
بنویسم لبخندت که خاطرم می آید
هزار ترانه در من زاده میشود
گونه ات نشیمنگاه بوسه ی خاطرم است
گل های لبخند به طراوت باران اشک امشبم خواهم رساند
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #38
دلبرم
آری با شمام بانوی بی احسلس خاطره ها
کاش غزل نمیشد لبخندت در من کاش ترانه نمیشد رنگ نافذ چشمانت
کاش ترانه متولد نمیشد با هزار بوسه ی به التماس
ابر چشمانم
اینحا مردی دارد
نفسهای آخر
درختان خشک قلبش را به نظاره نشسته است
مردن چکاوکان انصاف نیست
پریان دریای دلت هم
با دریای دلم هم نا سازگاری دارند
پیراهنم خیس از باران نباریدهی وهم
خیال نیامدن توست
چرا بسترم نم دارم
کدام ابر مهمان نگاه پریان بود ومن
بیخبرم بانو ؟
قلمرو قلبم را کلاغان فراموشی
به یغما برده اند
برگرد بانو لبخندحضورت معجزه میکند
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #39
فصل اناروبوسه است
وسیب دوشیزه به فصل التهاب
بانو شدن رسیده است
وگاز زده از تلخی روزگارش مینالد
آبستن شورابه های
تلخ من است
راست میگویم
وقتی از شیرینی
به طعم گس گازی رسیده است
من چه بگویم ؟
خورشید بی جهت خسته است
امشب پارس سگان فراموشی در ذهنم عذاب آور است
غرامت سنگیی پرداخته است هوس آدم
که حوا سیب را گاز به ساحت
مقدس نگاهم آورده است
چه گناه تلخیست این شکفتن
این شکفتن دوشیزگی سیب وانار
هی سیب سرخ از باور دوشیزگی
تا شکفتن. خویش به چه خواهی رسید ؟
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #40
دلبرم!
دلبرمغرورم میخواهم
با ستاره ها پیمان ببندم
هزار چراغ روشن میخواهم امشب
تکه ابری لبانم تشنه است
خرده ای از ماه گرسنه است احساسم به دیدارت
جرعه ای از نور خشك است گلوی باورم
تاریک ووهم آلود است
خاطرم
بانو ؟
بسترم وسرد وسرمازده است امشب
آغوش باورت را هم دریغ کرده ای ؟
میشود شبی سر بر بالین
رویای به حقیقت نشسته ات نهم
وبه اوج برسم
به نقطه ی ازل که نامم را با نامت
میسرشت یا هُوَ
 
امضا : مسیحه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا