فال شب یلدا

روی سایت دلنوشته ای برای دخترم هانیه| Niloo_j کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Niloo.j
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 54
  • بازدیدها 3,029
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #41
هانیه دخترم می‌شود بیایی قدری در آغوشت بکشم.
می‌شود مادرت را در آغوشت محکم بگیری، تا این قلبم آرام بگیرد.
هانیه هیچ مادری دوست ندارد گریه و غم را دخترش ببیند. ولی امشب مادرت را به آغوش بکش.
بگذار در آغوشت گریه کند، بگذار هق بزند، بگذار تمام دلش را خالی کند.
هانیه مادرت امشب غمی به اندازه تمام عمرش دارد، حرف‌هایی که در دلم یک عمر است سنگینی می‌کند دارد امشب مادرت را از پای در می‌آورد.
هانیه دختر نازم مادرت امشب کم آورده‌، سنگینی حرف‌هایی که شنید قلب نیمه‌جانش را به تکاپو انداخته.
نفسش گرفته، درد امانش را بریده.
هانیه کاش می‌توانستم راز دل کنم، کاش می‌توانستم این بغض لعنتی را خالی کنم، کاش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #42
هانیه دختر زیبای مادر، فدای لبخند زیبایت شود مادر، جان مادر، نمی‌دانم حرفم را چگونه به تو بزنم که درک کنی.
هانیه دخترم در زندگی غم هست، شادی هم هست، هروقت غم داشتی، سختی روزگار توانت را گرفت، تحملت طاق شد، به یاد روزهایی باش که از ته دل خندیدی، به یاد عشق آن روزها غمت را فراموش کن!
هانیه ، جان مادر، کاری که من نتوانستم بکنم را از تو می‌خواهم بکنی، آن‌قدر از ته دل بخند که اگر روزی زبانم لال غمی آمد تو را از پای در نیاورد.
کاری که مادرت نکرد را تو بکن.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #43
هانیه دخترم گاهی فقط سکوت کن.
گاهی حرف‌هایت را کسی نمی‌فهمند، یا می‌فهمند خود را به نفهمی می‌زنند، یا می‌فهمند و بد برداشت می‌کنند.
هانیه جان مادر گاهی فقط گریه کن!
گریه کن به جای تمام حرف‌هایی که نمی‌توانی بزنی، گریه کن برای قلب شکسته‌ات، دل گرفته‌ات، گریه کن سبک شوی.
هانیه ولی من مانده‌ام سکوت کنم، فریاد بزنم، گریه کنم، یا الکی بخندم؟!
دعا کن برای مادرت...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #44
هانیه دختر خوبم، چیز زیادی از عمر مادر نمانده، خودت از حالش با خبری.
برایم گریه نکن، جان مادر من طاقت گریه‌های تو را ندارم.
هانیه دخترم اگر روزی من نبودم به هر کس اعتماد نکن و راز دل با او نگو، جلوی هرکس از فراق من گریه نکن، شاید دشمن باشند، دشمن شاد نکن.
هانیه زندگی مادر، عمر مادر، نفس مادر، بعد از من نکند خود را ببازی که نا اهلان سراغت بیایند.
حرف‌هایم را هیچ‌وقت فراموش نکن.
هانیه حواست باشد مرگ و زندگی هردو امتحان خداوند است. نکند بعد من ناشکری کنی و امتحان را رد بشوی، حواست باشد جان مادر!
من چه کنارت باشم چه نباشم مواظبت هستم خیالت راحت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #45
هانیه جان مادر به فدایت، روزهایی در زندگی خواهی دید که مجبور می شوی به تحمل، خودت را گول بزنی که چیزی نشده، برای همه بازیگر شوی و فیلم بازی کنی.
گاهی مجبور می‌شوی که خودت را خوب نشان دهی.
که حالت خوب است، که اوضاع به کام است.
هانیه دخترم گاهی مجبور می‌شوی به زیستن و مادرت در این روزها مجبور است به زیستن، مجبور است به خندیدن، مجبور است به تحمل...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #46
هانیه جان مادر به فدایت، حواست به مردت باشد، مردها غرور دارند، اگر غمی داشته باشند بیان نمی‌کنند.
بگذار مردت بتواند با تو درد دل کند.
هانیه فهمیدی چه گفتم؟ زنی باش که مردت به تو پناه بیاورد، اگر دردی بود اگر غمی بود اگر سختی بود با تو و در کنار تو درمان کند.
درمان باش برای مردت، نه اینکه زنی باشی که دائم غُر بزنی که مردت جرات درد دل نداشته باشد.
که اگر این شود مردت، دیگر برای تو نیست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #47
هانیه دخترم، بلند شو، بایست، قربان قد و بالایت شوم; چقدر بزرگ شده‌ای جان مادر!
مادرت را می‌نگری، بزرگ شدن تو را ندید، مادرت هوش و حواس درست برایش نمانده.
هانیه من تو را هنوز آن دختر بچه پنج ساله می‌پندارم، که گریه کنان همیشه به طرفم م‌آمدی و گله و شکایت همه را می‌کردی.
جان مادر تو زود بزرگ شده‌ای یا من زود پیر شده‌ام؟
هر کدام باشد حس غریبی دارد، حسی که بیانش سخت است.

نمی‌دانم خوشحالی کنم که تو بزرگ شده‌ای، یا غمگین باشم که من پیر شده‌ام؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #48
هانیه دخترم چیزی را تازه یادم آمد به تو بگویم که مهم‌ترین چیز بود و من خود نیز فراموش کرده بودم.
هانیه دخترم در خوشی و غم یاد خدا باش، هر وقت دلت از روزگار گرفت، هر وقت کسی نبود، من کنارت نبودم، هر وقت حرف داشتی، درد دل داشتی خواستی با کسی شادی و غمت را شریک شوی یاد خدا باش.
تنها کسی که تنهایت نمی‌گذارد، تهمت نمی‌زند، مسخره نمی‌کند، همه جا هوایت را دارد تنها خداست.
از یادش غافل نشو!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #49
هانیه جان مادر، برای مادرت قرصی بیاور تا سر دردش خوب شود، تا افکارش پاک شود از تمامی خاطرات گذشته، تا آرام بگیرد.
هانیه قرصی برای مادرت بیاور تا تپش قلبش آرام بگیرد، تا دوباره نلرزد، تا نشکند، تا نگیرد، قرصی بیاور تا آرام بگیرد.
هانیه دخترم لااقل قرصی بیاور تا چشمان مادرت، گریه نکند و آرام بگیرد و به خواب رود.
قرصی بیاور تا اندکی به خواب رَوم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #50
هانیه دخترم حالت خوب است؟ امروز روزت به کامَت هست؟ حال دلت خوب است؟
امروز فقط می‌خواهم حالت را بپرسم، خسته‌ات کرده‌ام از این همه نصیحت، می‌خواهم فقط حالت را بپرسم.
هانیه‌ام جان مادر، روزگار خوب است، از سرماخوردگی و تب و لرز به دوری؟
چه کار می‌کنی دخترکم؟ کِیفَت کوک است؟ حال دل عاشقت خوب است؟ دلتنگ که نیست؟ خدایی نکرده نشکسته؟
هانیه‌ام مادر به فدایت فقط همین حالت خوب است؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا