- ارسالیها
- 5,063
- پسندها
- 70,100
- امتیازها
- 80,673
- مدالها
- 34
- نویسنده موضوع
- #41
هانیه دخترم میشود بیایی قدری در آغوشت بکشم.
میشود مادرت را در آغوشت محکم بگیری، تا این قلبم آرام بگیرد.
هانیه هیچ مادری دوست ندارد گریه و غم را دخترش ببیند. ولی امشب مادرت را به آغوش بکش.
بگذار در آغوشت گریه کند، بگذار هق بزند، بگذار تمام دلش را خالی کند.
هانیه مادرت امشب غمی به اندازه تمام عمرش دارد، حرفهایی که در دلم یک عمر است سنگینی میکند دارد امشب مادرت را از پای در میآورد.
هانیه دختر نازم مادرت امشب کم آورده، سنگینی حرفهایی که شنید قلب نیمهجانش را به تکاپو انداخته.
نفسش گرفته، درد امانش را بریده.
هانیه کاش میتوانستم راز دل کنم، کاش میتوانستم این بغض لعنتی را خالی کنم، کاش!
میشود مادرت را در آغوشت محکم بگیری، تا این قلبم آرام بگیرد.
هانیه هیچ مادری دوست ندارد گریه و غم را دخترش ببیند. ولی امشب مادرت را به آغوش بکش.
بگذار در آغوشت گریه کند، بگذار هق بزند، بگذار تمام دلش را خالی کند.
هانیه مادرت امشب غمی به اندازه تمام عمرش دارد، حرفهایی که در دلم یک عمر است سنگینی میکند دارد امشب مادرت را از پای در میآورد.
هانیه دختر نازم مادرت امشب کم آورده، سنگینی حرفهایی که شنید قلب نیمهجانش را به تکاپو انداخته.
نفسش گرفته، درد امانش را بریده.
هانیه کاش میتوانستم راز دل کنم، کاش میتوانستم این بغض لعنتی را خالی کنم، کاش!
آخرین ویرایش توسط مدیر