روی سایت دلنوشته باشد برای بعد | کار گروهی کاربران انجمن یک رمان

[ستاره حقیقت جو]

برای تو می‌نویسم، تویی که همواره دلیل نفس‌کشیدن من هستی.
تویی که همواره دلیل بودن من هستی و خواهشی دارم!
لطفاً بخوان و آن را به زمان دیگری موکول نکن!
ببشتر از هر چیزی، از این جمله‌ی «باشد برای بعد»، آن هم وقتی از زبان تو می‌شنومش متنفرم.
بیشتر از هر چیزی!​

 

[ستاره حقیقت جو]

شب‌ها برای خودم در خلوت و تنهایی اشک می‌ریزم و تو...
ای بهترین من!
حرف‌هایت...
باشد برای بعد.​

 

[سامیار زاهد]

یادت،
خاطرت،
آرزو‌هایمان،
اشک‌هایم،
همه و همه، باشند برای بعد‌.
امروز می‌خواهم زندگی کنم!
خاطرات تلخ با تو بودن،
باشد برای بعد...!​

 

[ستاره حقیقت جو]

برای کسی می‌نوشتم که به حرف‌هایم اهمیت نمی‌داد و حالا...
می‌توانی اسمش را هر چه می‌خواهی بگذاری؛ اما احساس تو به من،
باشد برای بعد!​

 

[ستاره حقیقت جو]

برای بودن در کنار تو، بیشتر از کمی ساده بودم.
بچه بودم و حتی احمق!
اما تو... تو ای بهترین زندگی من!
چگونه امورات مربوط به من را به زمان دیگری موکول کردی؟
یعنی گفتن جمله‌ی «باشد برای بعد» آنقدر برایت ساده بود؟​

 

[ستاره حقیقت جو]

برای داشتنت، خودم را به آب و آتش زدم،
زندگی‌ام را تباه کردم و تمام پل‌های پشت سرم را خراب؛
اما می‌دانی واکنشت به تمام این رفتارهای من، هیچ چیز نبود جز یک جمله:
«باشد برای بعد!»
آیا این درد آور نیست؟​

 

[ستاره حقیقت جو]

اشک و آه، تنها چیزی‌ست که در نبودت نصیبم‌ شده؛
اما تو ای بهترین من! به این چیزهای پیش پا افتاده توجه نکن!
درد های من،
باشد برای بعد.​

 

[ستاره حقیقت جو]

بر فراز قله‌ی ترس ایستاده و تمام حواسم را جمع نگه داشتنت کنار خودم کرده‌ام.
اما می‌دانی ای بهترین من؟! زمانی که تو بی‌حرکت ایستاده‌ای و به من زل زده‌ای، من چه‌کار می‌توانم بکنم؟
اصلاً...
بی‌خیالش! تمام ترس و عقده‌های من، باشند برای بعد.​

 

[ستاره حقیقت جو]

حس خوب زندگی کردن،
و یا حتی حس شیرین مرگ،
زمانی که تو اینجایی، باشند برای بعد...​

 

[ستاره حقیقت جو]

ذهنم‌ تمام دردها و غم‌هایم را با دیدنت همواره به بعد موکول می‌کند.
و تو ای بهترین زندگی من!
چگونه اجازه توهین به حریمم را به خود می‌دهی؟​