مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود


گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود، ولیک به خون جگر شود

مهمان لطفا

باد می کوبد به در، مهمان برایم می رسد
قطره قطره می چکد حرفی درون باورم..

راه لطفا

 

[m.sina]

باد می کوبد به در، مهمان برایم می رسد
قطره قطره می چکد حرفی درون باورم..

راه لطفا

راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

هر گَه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

دل لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

هر گَه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

دل لطفا

به تکلّم به تبسّم به خموشی به نگاه
می توان برد به هر شیوه دل آسان از دست

کلیم کاشانی

 

[m.sina]

به تکلّم به تبسّم به خموشی به نگاه
می توان برد به هر شیوه دل آسان از دست

کلیم کاشانی

جز تبسم با لب او هیچکس را تاب نیست
موج می‌باید که ‌گردد با خط ساغر طرف

ای بهشت آرزو بر چشم گریان رحمتی
کرده‌اند این قطرهٔ خون را به صد گوهر طرف

بیدل

موج لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

جز تبسم با لب او هیچکس را تاب نیست
موج می‌باید که ‌گردد با خط ساغر طرف

ای بهشت آرزو بر چشم گریان رحمتی
کرده‌اند این قطرهٔ خون را به صد گوهر طرف

بیدل

موج لطفا

هر قدر ساز تعلق بیش‌، وحشت بیشتر
می‌گشاید در خور ☆امواج☆ بال و پر محیط

شفقت حال ضعیفان بر بزرگان ننگ نیست
خار و خس را همچو گل جا می‌هد بر سر محیط

چون به عزلت خو گرفتی فکر آزادی خطاست
آب‌ گوهر گشته نتواند شدن دیگر محیط
بیدل دهلوی

فکر لطفا

 

[m.sina]

هر قدر ساز تعلق بیش‌، وحشت بیشتر
می‌گشاید در خور ☆امواج☆ بال و پر محیط

شفقت حال ضعیفان بر بزرگان ننگ نیست
خار و خس را همچو گل جا می‌هد بر سر محیط

چون به عزلت خو گرفتی فکر آزادی خطاست
آب‌ گوهر گشته نتواند شدن دیگر محیط
بیدل دهلوی

فکر لطفا

فکرِ بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بِکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش

ارزو لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

فکرِ بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بِکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش

ارزو لطفا

از آن زمان که آرزو ، چو نقشی از سراب شد

تمام جستجوی دل ، سوال بی جواب شد

از نقش لطفا

 

[m.sina]

از آن زمان که آرزو ، چو نقشی از سراب شد

تمام جستجوی دل ، سوال بی جواب شد

از نقش لطفا

نقش زیبای تو از اوج هنر می آید
آن همه معجزه از دست تو بر می آید

پیش پای تو زمین کم به نظر می آید
دو سه باریست ز معشوق خبر می آید

رنج لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

نقش زیبای تو از اوج هنر می آید
آن همه معجزه از دست تو بر می آید

پیش پای تو زمین کم به نظر می آید
دو سه باریست ز معشوق خبر می آید

رنج لطفا

این جهان باشد چو صحرای سپنج
تازه می گردد به هرجا درد و رنج

تدبیر لطفا

 

[m.sina]

این جهان باشد چو صحرای سپنج
تازه می گردد به هرجا درد و رنج

تدبیر لطفا

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

رخ لطفا