متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,241
دلـــــــم
بهــانه ی “تـــو” را دارد..!
تــــو می دانــی بهانه چیست؟!
بهــانه…
همان است که شب ها خواب از چشم من می دزدد
بهــانه…
همان است که روزها میـان انبـوهی از آدم ها،
چشمانم را پـــی تو می گرداند
بهــــانه…
همان صبری است که به لبانم سکـــوت می دهد
تا گلایه ای نکنم از “نبـودنت”..

بغض لطفا
بغض فروخورده ام چگونه نگریم
غنچۀ پژمرده ام چگونه نگریم
رودم و با گریه دور می شوم از خویش
از همه آزرده ام چگونه نگریم
مرد مگر گریه می کند چه بگویم
طفل زمین خورده ام ،چگونه نگریم

دیوانه لطفا
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,534
پسندها
20,124
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,242
بغض فروخورده ام چگونه نگریم
غنچۀ پژمرده ام چگونه نگریم
رودم و با گریه دور می شوم از خویش
از همه آزرده ام چگونه نگریم
مرد مگر گریه می کند چه بگویم
طفل زمین خورده ام ،چگونه نگریم

دیوانه لطفا
تا سرزلف تو شد سلسله جنیان جنون

کس ندیدم به همه شهر که دیوانه نبود
فروغی بسطامی

واقعیت لطفا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,243
تا سرزلف تو شد سلسله جنیان جنون

کس ندیدم به همه شهر که دیوانه نبود
فروغی بسطامی

واقعیت لطفا
وقت دیدار است وقت سقط صد ها ارزو
این حقیقت واقعیت گوید از اب وضو
صاحب عرفان بی اندازه روی قله ها
ضحه ها میزد از ان قوم پریشان رو برو
شعله ها دیوار ها باغ و درختان وسیع
بادها اندیشه ها سرگیجه های تو به تو


لطفا واقعیت
 
امضا : m.sina

L.latifi❁

ناظر رمان
سطح
14
 
ارسالی‌ها
954
پسندها
7,081
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
سن
23
  • #1,244
تا سرزلف تو شد سلسله جنیان جنون

کس ندیدم به همه شهر که دیوانه نبود
فروغی بسطامی

واقعیت لطفا
بوی تو می‌ دهد آغوش خالی ام
ای واقعیت عشق خیالی ام
م**س.ت توئم که قنوتم ترانه شد
چون مومن تو شدم لاابالی ‌ام


تب:melting-face::white-heart:
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : L.latifi❁

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,245
بوی تو می‌ دهد آغوش خالی ام
ای واقعیت عشق خیالی ام
م**س.ت توئم که قنوتم ترانه شد
چون مومن تو شدم لاابالی ‌ام


تب:melting-face::white-heart:
تب وتاب اشک چکیده‌ام‌که رسد به معنی راز من
زشکست شیشهٔ دل مگر شنوی حدیث‌گداز من

سر وکار جوهر حیرتم به‌کدام آینه می‌کشد
که غبار عالم بستگی زده حلقه بر در باز من

حیران لطفا
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,534
پسندها
20,124
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,246
تب وتاب اشک چکیده‌ام‌که رسد به معنی راز من
زشکست شیشهٔ دل مگر شنوی حدیث‌گداز من

سر وکار جوهر حیرتم به‌کدام آینه می‌کشد
که غبار عالم بستگی زده حلقه بر در باز من

حیران لطفا
همه شب حیرانش بودم،
حیرانِ شهرِ بیدار
که پیسوزِ چشمانش می‌سوخت و
اندیشه‌ی خوابش به سر نبود
و نجوای اورادش
لَخت لَخت
آسمانِ سیاه را می‌انباشت
چون لَتِرمَه باتلاقی دمه‌بوناک
که فضا را.

شیشه لطفا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,247
همه شب حیرانش بودم،
حیرانِ شهرِ بیدار
که پیسوزِ چشمانش می‌سوخت و
اندیشه‌ی خوابش به سر نبود
و نجوای اورادش
لَخت لَخت
آسمانِ سیاه را می‌انباشت
چون لَتِرمَه باتلاقی دمه‌بوناک
که فضا را.

شیشه لطفا

شیشه‌ی ناموس عالم در بغل داریم ما
از غبار کاروان چون چشم برداریم ما
چون مه کنعان عزیزی در سفر داریم ما
صاحب نامند از ما عالم و ما تیره‌روز
طالع برگشته‌ی نقش نگین داریم ما

شب لطفا
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,534
پسندها
20,124
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,248
شیشه‌ی ناموس عالم در بغل داریم ما
از غبار کاروان چون چشم برداریم ما
چون مه کنعان عزیزی در سفر داریم ما
صاحب نامند از ما عالم و ما تیره‌روز
طالع برگشته‌ی نقش نگین داریم ما

شب لطفا
همه شب حیرانش بودم،
حیرانِ شهرِ بیدار
که پیسوزِ چشمانش می‌سوخت و
اندیشه‌ی خوابش به سر نبود
و نجوای اورادش
لَخت لَخت
آسمانِ سیاه را می‌انباشت
چون لَتِرمَه باتلاقی دمه‌بوناک
که فضا را.
حیران بودم همه شب

تصمیم لطفا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,249
همه شب حیرانش بودم،
حیرانِ شهرِ بیدار
که پیسوزِ چشمانش می‌سوخت و
اندیشه‌ی خوابش به سر نبود
و نجوای اورادش
لَخت لَخت
آسمانِ سیاه را می‌انباشت
چون لَتِرمَه باتلاقی دمه‌بوناک
که فضا را.
حیران بودم همه شب

تصمیم لطفا
تصمیم با توست پس انتخابی کن
میان مرگ در آغوشم
یا بر دفترهای شعرم
عشق را برگزین یا بی‌عشقی را
ترس است که راه بر تصمیمت بسته
راهِ میانه‌ای اما نیست
بینِ بهشت و دوزخ

تصمیم لطفا
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,534
پسندها
20,124
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,250
تصمیم با توست پس انتخابی کن
میان مرگ در آغوشم
یا بر دفترهای شعرم
عشق را برگزین یا بی‌عشقی را
ترس است که راه بر تصمیمت بسته
راهِ میانه‌ای اما نیست
بینِ بهشت و دوزخ

تصمیم لطفا
تصمیم گرفته ام

خودِ معمولی م را پرورش دهم.

نمی خواهم دیگر آدم ها مرا فقط با “ترین”هایم به رسمیت بشناسند.

از حالا به خود معمولی ا م عشق می ورزم

و به آدم ها هم اجازه دهم

به منِ معمولی عشق بورزند

هدف لطفا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

موضوعات مشابه

  • قفل شده
  • مهم
مشاعره‌ی نوروزی مشاعره‌ی نوروزی | 1403
پاسخ‌ها
132
بازدیدها
4,457
پاسخ‌ها
99
بازدیدها
2,753
پاسخ‌ها
168
بازدیدها
3,148
پاسخ‌ها
100
بازدیدها
2,065
پاسخ‌ها
107
بازدیدها
2,350
پاسخ‌ها
99
بازدیدها
1,884

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا