مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

[ASaLi_Nh8ay]

نه عشق و نه عقل و نه منطق
این جهان سرد بیابانیست گرم

زهد

بالابلند عشوه گر نقش باز من

کوتاه کرد قصه زهد دراز من

قصه

 

[A.narxes.Y]

نه عشق و نه عقل و نه منطق
این جهان سرد بیابانیست گرم

زهد

خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

لاله

 

[A.narxes.Y]

بالابلند عشوه گر نقش باز من

کوتاه کرد قصه زهد دراز من

قصه

قصه فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل بدست اوردن از کشور گشایی بهتر است

لاله

 

[ASaLi_Nh8ay]

به لاله زار و گلستان نمی‌رود دل من
که یاد دوست گلستان و لاله زار منست


خلوت

 

[A.narxes.Y]

به سمع خواجه رسان ای ندیم وقت‌شناس
به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد

مقصد

 

[ASaLi_Nh8ay]

چون به مقصد ره برم چون در سفر
در هوای خویش منزل کرده‌ام


سفر

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

راست روان گوی سعادت بردند
راستی کن که به مقصد نرسد کج رفتار

پرستو

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

بار سفر بستم من باز غریبانه
یر هیچ کجایم آگهی رفتن نیست...

بیت

 

[ASaLi_Nh8ay]

راست روان گوی سعادت بردند
راستی کن که به مقصد نرسد کج رفتار

پرستو

شیشه دلم چون عاشق گشته بر سنگ دلت
بشکن این بال و پرم را من پرستو پیشه ام

عاشق

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

عاشق نشدی زاهد
دیوانه چه میدانی؟
جان و جهانت درد
مرگ چه میخوانی؟

زجر