متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته کاش | سامیار زاهد و ستاره حقیقت جو کاربر انجمن یک‌رمان

  • نویسنده موضوع سامیار زاهد
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 49
  • بازدیدها 3,217
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #11
دیگر بودنت مهم نیست و کاش بود!
زودتر از آنچه که فکرش را می‌کردم برایم مردی
هه! حرفی ندارم، اما کاش کلمه لیاقت را درک می‌کردی.
اوه، لیاقت داشتن من نه!
لیاقت احترام.
کاش بودنت زودتر تمام می‌شد!
حال که فکر می‌کنم، اصلاً ارزش اشک‌هایم را نداشتی
نه اینکه بی‌ارزش باشی، نه! باز هم به احترام روزهای خوبمان ارزشمندی، اما نه مثل روزهای قبل!
کمی نه، بیشتر از کمی حسن تغییر کرده است
هه‌، می‌توانم بکوبم دیگر حسی با بی نمانده است
خوش باشی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #12
کاش به‌جای اینکه مدت‌های طولانی، وقتت را صرف نقش بازی کردن و مسخره کردن من بکنی، کمی به وجود بی‌وجود خودت فکر می‌کردی!
به هیچ‌کس اعتقادی ندارم، هیچ‌کس و هیچ‌چیز؛ اما تو که دم از اعتقاد و نماز اول وقتت می‌زدی، نمی‌دانم در روز قیامتی که می‌گفتی "وجود دارد، می‌خواهی خودت را در کدام سوراخ قایم کنی؟!"
می‌خواهی خودت را درگیر کدام جاده کنی؟
در کدام راه سر به نیست شوی؟
واقعاً برایم جای سؤال است که آیا خدایت تو را می‌بخشد یا نه؟!
گله‌ای از تو ندارم، اما اطرافیانم بسیار بسیار از تو گله‌مندند...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #13
کاش می‌توانستی جایگاه خودت را در قلبم‌ ببینی!
می‌دانی، می‌دانم که نباید به تو دل ببندم
اما حالا که شده است.
کاری‌ نمی‌توانم بکنم، همه‌چیز در دستان توست و تو قادر به انجام هر کاری هستی
چرا کاری نمی‌کنی؟!
چرا سعی نمی‌کنی؟!
کاش می‌دیدی حال و روزم را!
می‌دانم که می‌زنی، اما چرا اهمیت نمی‌دهی؟
کاش می‌دادی!
کاش حداقل توضیح می‌دادی که چرا این‌گونه رفتار می‌کنی!
کاش می‌ماندی و حرف می‌زدی!
کاش بودنت را اجاره نمی‌دادی!
کاش!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #14
"کاش به حرف پدرم گوش کرده بودم!"
همه‌مان حداقل یک‌بار این جمله را شنیده‌ایم.
من هیچ‌وقت به حرف پدرم گوش ندادم!
کاش به حرف پدرم گوش کرده بودم!
کاش؟
پدرم تابه‌حال حرفی به من نزده است!
نه اینکه نباشد، نه... زیاد اهل حرف زدن با من نیست،
اما به حرف‌هایی که به اطرافیانم می‌زند گوش می‌دهم.
کاش گوش نمی‌دادم!
کاش بی‌اعتنا می‌ماندم!
پدرها همیشه حرف‌های قشنگی نمی‌زنند
کاش می‌شد حرف قشنگی بزند!
آنگاه است که قول می‌دهم با جان و دل گوش کنم.
از صمیم قلبم قسم می‌خورم!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #15
من در این دنیا جایگاه خاصی نداشتم.
نه پول زیادی از خودم داشتم و نه توانستم خانواده‌ای را سرپرستی کنم... البته این را هم بگویم، من هنوز سنی ندارم!
اما خب تا همین‌جا، موفق به انجام کار خاصی در زندگی‌ام نشدم.
دوست دارم بدانم در دنیایی دیگر، وضع چگونه خواهد بود!
آیا خدا مرا می‌بیند؟!
هه گمان نمی‌کنم... اما کاش که اشتباه کنم!
کاش نیم‌نگاهی به من بیندازد!
کاش درک کند حال و روزم را!
کاش ببیند تلاش‌هایم را!
کاش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #16
کاش می‎توانستم خوب بودنم را به اطرافیانم ثابت کنم، هر چند دروغی،
هر‌ چند نمادین،
هر چند از روی راحت کردن خیالشان!
اما نمی‌توانم، کاش می‌توانستم!
کاش می‌توانستم بودنم را به کسانی که دم از خوب بودن می‌زنند، اثبات کنم و با خیال راحت بگویم:
- من را ببینید هستم و مثل شما دم از خوبی نمی‌زنم!
اما نمی‌توانم
من نه قدرتی برای فرار کردن و نه هدفی برای مقابله و حتی نه توانی برای ایستادن دارم.
من خسته‌ام و کاش خسته نبودم!
کاش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #17
کاش یک روز تو هم تمام این رنج‌هایی را که من در این پنج روز کشیدم بکشی!
دوست دارم واکنشت را ببینم!
می‌دانم می‌دانی منظورم خودت هستی!
گفته بودم که، می‌خواهم به خاک نشستنت را ببینم.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #18
من از تکرار مداوم ثانیه‌ها خسته شده‌ام.
کاش همه‌چیز زودتر تمام شود!
من دیگر‌ توانی برای مقابله ندارم.
چرا همه دوست دارند مرا به تو گره بزنند؟!
من دیگر حتی حوصله فکر کردن به خودم را هم ندارم.
چرا فکر‌می‌کنند در حال فکر کردن به تو هستم؟!
اصلاً چرا در مورد من فکر می‌کنند؟!
من عقایدش را نمی‎خواهم.
من فقط آرامش می‎خواهم و کاش که باز آرامش من برگردد!
کاش!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #19
درست در همین لحضه، آنقدر در چشمانم پست و حقیر هستی که حتی دوست ندارم یک‌بار دیگر جلوی راهم قرار بگیری!
و کاش این را درک کنی!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #20
کاش باز می‌توانستی حرف‌هایم را بدون آنکه به زبان بیاورم و یا بنویسم بفهمی!
قلبم برای بودن‌هایت بی‌قراری می‌کند!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا