نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت دلنوشته‌ی کاش نمی‌ماندی | I'M_MAHI کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mahsa_rad
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 60
  • بازدیدها 2,863
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,294
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #51
***
دلم سوخته است؛
چروکیده و فرسوده شده است... .
مگر می‌شود با سنِ کم پیر شد و تارِ سفید داشت؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,294
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #52
***
دلم کمی سادگی می‌خواهد...
سفره‌ای کوچک و چهار بشقاب و چهار قاشق!
کمی ماست و کمی غذا... .
ولی، همه در کنار هم، با چاشنیِ صدایِ خنده‌هایمان!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,294
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #53
***
سنی نداشتی که...!
دخترک پانزده ساله‌ی کم‌عقل!
ماندی که چه شود؟ اگر می‌رفتی... .
اگر می‌رفتی احتمالِ خوشبخت شدنت بیشتر بود!
احتمالِ زندگی کردنت هم بیشتر بود!
ماندن بی‌جایت این وسط، چندین نفر را محو کرد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,294
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #54
***
غمگینیِ این‌روزهایم را مدیونم است...!
منی که هر لحظه، نگاهم به دستانش است؛
تا شاید مرا به آغوش بکشد؛ اما... ،
او فقط به ‌فکر خودش است و بس... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,294
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #55
***
چه‌طور ممکن است که مردی دخترش را،
عزیزکرده‌ی بزرگش را دوست نداشته باشد؟
یقیناً مرا دوست داردِ اما امان از این درد...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,294
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #56
***
من ماه هستم، تنها و پر از چاله‌های تنهایی،
چاله‌های پوچ و خالیم را چه کسی پر می‌کند...؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,294
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #57
***
من ماه تنهای شب‌هایشان بودم... ؛
ولی آنها فقط می‌خواستند که مرا از خودشان دور کنند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,294
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #58
***
این زندگی، درست‌بشو نیست که نیست... .
اگر بود که در تمام این بیست سال درست شده بود!
و این دخترک غم‌زده‌ی درون آئینه...
دخترکی‌ست کم‌ سن؛ اما پیر شده.
دخترکی که در آئینه می‌بینم، کسی‌ست که سال‌ها برای آینده فکر و خیال کرده است!
روزهایی را که فکر می‌کردم قرار است بهترین‌ها را برایم بسازند، در کنار شومینه همراه با لیوانی چای گس به بدترین شکل ممکن می‌گذرانم...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,294
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #59
***
کافی‌ست لبخند بزند... .
بگوید حال من خوب است!
به‌قدری آرام می‌شوم که گویی هیچ‌وقت آرام نشده بودم.
لبخند تو و آرامش تو،
گنجی دست نیافتنی‌ست... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,500
پسندها
65,294
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #60
***
این قصه‌ی زندگی من است!
سرد و بی‌روح با اندکی چاشنی خنده‌های غیرواقعی.
سال‌هاست که منتظرم... .
منتظر نوسازیِ این زندگی، این خانه و این قلب... .
و قلبی شکسته و ناراحت از اعماق وجود که هر روز گذشته را با خود گفته است می‌گذرد...
درست می‌شود...
اما باید دقیق‌تر به مسئله نگاه کنم!
حل نشدنی‌ست!
مسئله‌ی سخت و این گره‌ی کورِ زندگی من حل نشدنی‌ست...!
لبخند خشک و غیرواقعیِ مادر و عرق روی پیشانیِ او؛
دوران کودکی خواهر و نوجوانی من...!
دیگر نمی‌گویم درست می‌شود، چرا که هیچ‌وقت درست نخواهد شد،
و من...
در حسرت آغوش پدر خواهم سوخت.

***
این دلنوشته رو از اعماق وجودم تقدیم می‌کنم به مادرم که با ماندنش، خودش را در جهنم انداخته و مرا نجات داده است؛ دوستت دارم مادر... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا