متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته کاش | سامیار زاهد و ستاره حقیقت جو کاربر انجمن یک‌رمان

  • نویسنده موضوع سامیار زاهد
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 49
  • بازدیدها 3,217
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,123
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
  • #31
حرف‌هایت قلبم را سوزاند
غرورم را له کرد
احساساتم را به کل از بین برد
اما با تمام سادگی، دوست دارم فراموش کنم حرف‎هایت را
دوست دارم کا باز دوستت داشته باشم
و کاش این اتفاق بیفتد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,123
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
  • #32
کاش حواست بیشتر به مهربانی‌ات باشد!
کاش یادت بماند من همیشه پشتت هستم!
من تو را می‎خواهم
من خیر تو را می‎خواهم
کاش حرف‎هایم یادت بماند!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #33
شاید تقدیر این چنین رقم خورده است که سخت باشد،
درد باشد
کارهایمان از روی رنج باشد.
کمی سرد است این تکرارها
دردآور است آن آزارها
پس کی همه‌چیز تغییر می‌کند؟
چه زمانی وقت آن می‌رسد که همه‌چیز عوض شود؟​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #34
هی کاش و کاش
چه شد؟
چه تغییری کرد؟
هوم؟
دنیای من با گفتن این کاش‌ها به کجا رسید؟
من خودم خواستم همه‌چیز را تغییر دهم و خداراشکر
موفق بودم.
با کاش گفتن به جایی نرسیدم
ولی بی‌شک می‌گویم
من در این راه از خودم ترسیدم
انسان می‌تواند کارهای عجیب‌وغریبی انجام دهد
خیلی عجیب
و کاش روزی بیاید که باز هم بتوانم خودم را درک کنم!
باز هم همان شد!
پس مادام ادامه دارد...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #35
بیا و کمی با من درد خوشبختی را زیر لب زمزمه کن
بیا کمی در چشمان من زل بزن
نه به منظور اینکه عاشق چشم و ابرویم هستی...
نه... می‌دانم حسی به من نداری.
اما من حرف‌هایی دارم که نمی‌توانم به زبان بیاورمش
می‌خواهم از چشمانم بخوانی‌
و کاش سواد خواندن داشته باشی!
و تو... آیا می‌توانی این لطف بزرگ را در حقم بکنی؟​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #36
کاش تمام شود این روزهای تکراری!
کاش به پایان برسد غم‌های نهفته در من!
می‌دانی منی دیگر در من زندانی‌ست
فریاد می‌زند
درد دارد
بغض می‌کند.
او محتاج آغوشی‌ست که او را محکم بغل بگیرد
کاش تمام شود حسرت‌هایش!
کاش به پایان برسد بغض‌ها و ناله‌هایش!
کاش!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #37
دلم کودکی‌ام را می‌خواهد
زمانی که بی‌مهابا در حیات نقلی خانه پدربزرگم می‌دویدم
بله، درست در همان دورانی که روی پای مادرم دراز می‌کشیدم و او سرم را آرام آرام نوازش می‌کرد
لبخندی می‌زنم
دوست دارم دوباره به دوران کودکی‌لم برگردم، زمانی که فکر می‌کردم بدترین انسان روی زمین، جوکر است و بت‌من قهرمان تمام مراحل زندگی‌ام خواهد بود
دلم عروسک کاپیتان آمریکایی‌ام را می‌خواهد، از همان مدل‌هایی که سپرش جدا می‌شد
و من در آن دوران، با آن سپر کوچک بر سر برادرم می‌کوبیدم‌!
دلم کودکی‌ام را می‌خواهد، از تو و دنیای تو خسته شده‌ام
من دنیای خودم،
قهرمان خودم و حتی آدم بده دوران خودم را می‌خواهم.
تو نسبت به جوکر زندگی من بیش‌ازحد ترسناک هستی
من کسی که متعلق به خودم بود را می‌خواهم.
من‌‌‌‌...
من تو را...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #38
کاش می‌فهمیدی دوختن و وصله دادن این پارچه قدیمی،
به خریدن یک پارچه گران‌قیمت زرین می‌ارزید!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,123
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
  • #39
مدتی است متوجه درد عجیبی در سمت چپ سینه‌ام شده‌ام.
درد دارم
نمی‌توانم درست نفس بکشم
اما دکتر می‌گوید که مشکل جدی ندارم
هه، اما او چه می‌فهمد؟! او که تابه‌حال با کفش‌های من راه نرفته است!
او هم نمی‌تواند مرا درک کند و کاش این روزهای دردناک به پایان برسد!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #40
سرم توان تجزیه و تحلیل افکارم را ندارد
حرف‌های زیادی دارم، اما در موقع صحبت کردن، بی‌صداتر از
هاله‌ای نور به‌نظر می‎رسم
می‎دانی... درستش اینجاست
من حرف برای گفتن دارم، اما نمی‎دانم از کجا باید شروع کنم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا