متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی کاش نمی‌ماندی | I'M_MAHI کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mahsa_rad
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 60
  • بازدیدها 3,054
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
در اجزایِ بدنم،
همانند فیلم کوتاهی
قلب خوش‌رنگ و مهربانم،
آرام‌آرام تبدیل به سنگ می‌شد.
من نمی‌خواستم.
نمی‌خواستم همانند او و خانواده‌اش
بی‌احساس و سنگ‌دل باشم.
تمام این‌هارا مدیون‌مان بودند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
خنده‌های بلند سر می‌دادی.
جالب این‌جاست همه می‌گفتند:
حتی عین خیالش هم نیست.
ولی به همان صوت زیبای قرآن قسم،
از شب تا صبح، بالشت خیسِ خیس می‌شد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
عزیزکم؟!
ذره‌ای دلت برای گذشته تنگ نشده؟
گذشته‌ی خیال‌انگیز و شیرین‌مان را می‌گویم...!
بیا کمی خوب باش برایم، فقط کمی... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #24
***
دیدی ماندنت چه برسر من آورد؟
دخترکِ غمگین و خسته... .
آه می‌کشم به این اوضاع نابسامانمان...!
ای کاش نمی‌ماندی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #25
***
در این بوران بی‌تفاوتی یخ زده‌ام!
بیا و کمی در آغوش بگیر مرا... .
کم‌لطفی نیست مرا محروم کنی ز آغوشت؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #26
***
احساسات...
قدم می‌زنند در کوچه‌پس‌کوچه‌های بی‌تفاوتی!
آهشان دامن‌گیرم نشود؟
ترسم از آن است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #27
***
عاشق‌کشی‌ست مگر؟
از محبت خارها گل می‌شود؛
از عاشق کشی قلب‌ها یخ می‌زند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #28
***
طعم گس لبخندها...!
پِلک‌های برهم چسبیده!
چشم‌های خیس و...
گونه‌های سرخت خبر از چه می‌دهد؟
سرّ درون یا مرگ درون؟

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #29
***
روزها، سخت‌تر و سخت‌تر می‌شوند!
وقتی که پاییز می‌رسد... .
در بلندای شب، پرسه می‌زنم و آرام می‌گویم:
ای‌کاش نمی‌ماندی و این درد مرا در آغوش نمی‌برد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #30
***
دفتر خاطراتِ کهنه را بر می‌دارم...!
از همان هشت‌سالگی که درک را فهمیدم...
قصه های تلخم شروع شده بود.
از هر پنج صفحه‌ی دفتر، چهار صفحه‌اش چروکیده بود!
نه به‌خاطر گذرِ زمان، نه!
به‌خاطر اشک‌های غم‌دارِ من بود، آن چروکی...!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا