- تاریخ ثبتنام
- 2/4/19
- ارسالیها
- 196
- پسندها
- 4,255
- امتیازها
- 16,333
- مدالها
- 8
سطح
11
- نویسنده موضوع
- #21
با تعجب ابروهام رو بالا بردم و گفتم:
- بچهها، شماها چرا اینقدر زود خودتون رو میبازید؟
سرم رو به سمت سمیرایی کج کردم که هنوز با چشمانی بسته، در حال مالیدن شقیقش بود:
- تو چرا اینقدر انرژی منفی به اینها میدی؟ سه روز تا جمعه مونده، وقت کمی نیست. ما میتونیم، شک نکن.
برگشتم سمت بچههای کلاس که استرس توی چشمهاشون برق میزد:
- گوش کنید بچهها. من میدونم که زمانمون کمه و کارمونم خیلی سخته. ولی یادتون نره، ما قرار بهترین نقاشهای این کشور باشیم. پس برای بهترین شدن باید طعم سختی رو بچشیم. این همون سختیای هستش که میتونه ما رو بهترین کنه. نگران هیچی نباشید. من هستم. تو رنگآمیزی کمکتون میکنم. فقط تا جمعه طرحاتون رو برسونید دستم. قبوله؟
دوباره کلاس ساکت شد. با لبخندی عمیق و پرانرژی به همشون...
- بچهها، شماها چرا اینقدر زود خودتون رو میبازید؟
سرم رو به سمت سمیرایی کج کردم که هنوز با چشمانی بسته، در حال مالیدن شقیقش بود:
- تو چرا اینقدر انرژی منفی به اینها میدی؟ سه روز تا جمعه مونده، وقت کمی نیست. ما میتونیم، شک نکن.
برگشتم سمت بچههای کلاس که استرس توی چشمهاشون برق میزد:
- گوش کنید بچهها. من میدونم که زمانمون کمه و کارمونم خیلی سخته. ولی یادتون نره، ما قرار بهترین نقاشهای این کشور باشیم. پس برای بهترین شدن باید طعم سختی رو بچشیم. این همون سختیای هستش که میتونه ما رو بهترین کنه. نگران هیچی نباشید. من هستم. تو رنگآمیزی کمکتون میکنم. فقط تا جمعه طرحاتون رو برسونید دستم. قبوله؟
دوباره کلاس ساکت شد. با لبخندی عمیق و پرانرژی به همشون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش