متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشتۀ نقطه پــرگار | شمیم فرهادی و امیرادبی کاربران انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,226
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
...بـــه نـام آنــکه جانــان جـان از او یـافـــت...

156602

نام دلنوشته:
نقطـه‍ پــرگـار

نویسندگان:
شمیــــم فرهــادی و امـــیر ادبـی

ش ش.م.ی.م فرهادی و AmirAdabi❆ Amir_adabi

مقدمــه:
گاهی،
عاقل که نباشید،
همان وقت است که
فرهاد می شوید و پی شیرین می گردید و آنوقت
شیرین کجاست؟
در آغوش خسرو،
جایی میان اشعار نظامی
و فرهاد کجاست؟...بگذریم​
 
آخرین ویرایش
امضا : AmirAdabi❆

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
14,005
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • #2

134551
" به نام ایزد منان "

هر انچه از دل برآید، خوش آید!

کاربر گرامی نهایت قدردانی را داریم که نوشته های زیبایتان را در انجمن یک رمان به اشتراک می گذارید!
خواهشمندیم پیش از پست گذاری و شروع دلنوشته ی خود، قوانین زیر را به خوبی مطالعه بفرمایید.

"قوانین بخش دلنوشته ی کاربران"

پس از گذشت حداقل 15 پست از دلنوشته تان، می توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید.
"درخواست تگ دلنوشته"

همچنین پس از گذشت 15...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hani.Nt

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,691
پسندها
18,252
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
  • #3
این دایره دوار روزگار
همچو پرگار به کجاها که کشانَد مارا...
گاه عاشق میشویم،
بالغ میشویم،
فارغ میشویم و
نهایت، میگذریم!
اما از هرچه بگذریم ز عشق نمیشود گذشت!
همان هنگام که مجنونی و دیوانه
در خود غرقت میکند جانان من...!​
 
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,691
پسندها
18,252
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
  • #4
هی میگردی! نیست!
تو در پی یارو یار...
پی دیگری!
پیدایش که میکنی،
گم میشود...!
او هم یار خودرا پیدا میکند و هی در تلاطم باد
گم میکند!
همه در نقطه ی پرگار
چو دیوانه سرگردانیم...​
 
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,691
پسندها
18,252
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
  • #5
میشود باشی!؟
به جان خودت جانان من...
سر گیجه گرفتم بس که دوّار وار...
در ناکجا آباد جهان به دنبال تو بودم بخدا...
میشود پیدا شوی!؟
من تمامم درد است...
سرم همچو پرگار گیج میرود ومن...
تنها ترین تنهای این شهرم هنوز...!
 
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,691
پسندها
18,252
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
  • #6
چه باشکوه میشود...
آن هنگام که دستان منو تو درهم جای میگیرد...
باد گیسوانم را در آغوش میکشد و تو...
با نگاه گرمت تمامم را به آتش میکشی...!
چه با شکوه میشود...
همان دم که انگشتانت لا به لای موهای من جای میگیرد..
و من دستان توانمندت را نوازش میکنم جانان من...
جهان جشن به پا میکند برای ما...
چه با شکوه میشود!​
 
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,691
پسندها
18,252
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
  • #7
دیدی چقدر وسیع است!؟
این دایره عشق که حافظ،
سعدی، سنایی و ثالث همه دورش مجنون وار دویدند...
خواستند کاملش کنند و نشد...!
این همه شعر و دیوان و کتاب
از برای این طمع کرده سرودند و نشد...
میگویم، بیا منو تو کاملش کنیم!
حس میان ما قادر است به انجام...
بیا جانان من...​
 
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,691
پسندها
18,252
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
  • #8
خاطره هایمان دم دمان شب که میشود...
بد جور رسوخ میکند میان ذهنم...!
هی می آید خودش را جای دهد...
پسش میزنم!
تا خودت نباشی...
نمیشود من در نقطه پرگار بمانم و خاطره ها...
هی دور سرم بچرخند!
 
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,691
پسندها
18,252
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
  • #9
اجازه میدهی بنشینم به کنارت!؟
قول میدهم سکوت کنم...
تو هیچ نگو...
مینشینم به نیم رخت خیره میشوم...
هی نگاه میکنم و جان میگیرم ز رخت...
سلول به سلول تنم باید که ترمیم بشود...
تسکین جان...درمان من...​
 
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,691
پسندها
18,252
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
  • #10
خودم میدانم...
مسخش شده بودم!
هی از دوری دم میزد و من...
نزدیک و نزدیک تر...
هی به دور او مجنون میگشتم...
مرا دور میزد و من...
به دور او میگشتم...!
 
امضا : ش.م.ی.م فرهادی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا