روی سایت دلنوشتۀ نقطه پــرگار | شمیم فرهادی و امیرادبی کاربران انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/4/18
ارسالی‌ها
467
پسندها
12,217
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
ریاضی را عاشق ها بهتر میفهمند!
اعدادش شمارشگر روزهای باهم بودنشان
جمع و ضرب خوشی هایی که جمع و چند برابر شد
و با تقسیم آنها را باهم شریک شدند
ولی امان از این منها
که نجار ستمگریست
و تبر به قامت اعداد روزهای باهم بودنشان میزند و محوشان میکند
حال شاید بدانید فارغگر تمام عشق های دنیا همین تکه خطیست که منها نام دارد...​
 
امضا : AmirAdabi❆

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات + شاعر انجمن
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
9/9/18
ارسالی‌ها
1,694
پسندها
18,245
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
سطح
28
 
  • #12
میدانی!؟
حس حضورت از دور هم برایم مهم شده!
هی دورت میچرخم و مطمئن میشوم!
هستی؟ یا نه!
بخدا من زحافظ عاشق ترم...
آنگاه که مجبورم چشمانت را قافیه کنم
برای شعر دلتنگیم...!​
 
آخرین ویرایش
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات + شاعر انجمن
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
9/9/18
ارسالی‌ها
1,694
پسندها
18,245
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
سطح
28
 
  • #13
شاید باورت نشود اما من...
بدون آنکه چشمانت را دیده باشم...
با آنها شعر میسازم...
قافیه میسازم...
و هزاران دلنوشته از حضورت...
و در آخر کلبه ای پر از دلتنگی برای خودم...
در جایی که نمیدانم!
نگفته بودم که من در پرگار نبودنت سرگردانم؟​
 
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/4/18
ارسالی‌ها
467
پسندها
12,217
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
دیگر بس است
من دیگر پروانه ی هیچ شمعی نمیشوم!
چراکه دیگر نه نای چرخیدنی دارم
و نه بالی!
همه اش سوخت!
اطرافت را نگاه کنی
خاکسترش را میبینی
ای شمع بی رحم!​
 

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات + شاعر انجمن
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
9/9/18
ارسالی‌ها
1,694
پسندها
18,245
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
سطح
28
 
  • #15
حافظ با چه رویی قضاوت میکند!؟
بی مهابا نوشتته:
”چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است“!
آخر تا چشمان م*س*ت تو را ندیده...
تا غرقشان نشده...
چگونه قضاوت میکند؟
مگر میشود!؟
اصلا بگذار من هم چون او بی پروا باشم...
”چشمان تو، ز هر چشمی بیشتر چشم میخورد...“
حالا تو بنشین و جدل منو حضرت حافظ
به تماشا بنشین ...
 
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات + شاعر انجمن
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
9/9/18
ارسالی‌ها
1,694
پسندها
18,245
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
سطح
28
 
  • #16
هی می گویم: ”میدانی“!؟
و بعد هزار حرف ناگفته ی دل برایت بازگو میکنم...
فکر میکنم توباید همه چیز را بدانی
و من ندانسته های دلم را به تو هدیه کنم...
اصلا میدانی!؟
من دیوانه ی رخ بیتای توام آنگاه که
به سخنان بی جواب من
گوش فرا میدهی...​
 
آخرین ویرایش
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات + شاعر انجمن
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
9/9/18
ارسالی‌ها
1,694
پسندها
18,245
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
سطح
28
 
  • #17
چادرزهرا که بر سر میکشم و
قامت به نماز میبندم...
همه گویند که چهره ات چقدر آرام است!
اما بین خودمان بماند جانان من...
هر چه هم که در دایره ی پرگار تو باشم اما...
باز نگاه کردن در چشمان تو مرا عبادت است و
آرام میکند رخ و روان مرا...
 
آخرین ویرایش
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات + شاعر انجمن
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
9/9/18
ارسالی‌ها
1,694
پسندها
18,245
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
سطح
28
 
  • #18
من که آشوب میشوم...
تو آرام منی...
من که درد میشوم...
تو درمان منی...
من که عاشق میشوم...
تو معشوق منی...
مگر میشود بی تو
حتی یک قدم هم برداشت آرام و درمان و معشوق من!؟​
 
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات + شاعر انجمن
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
9/9/18
ارسالی‌ها
1,694
پسندها
18,245
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
سطح
28
 
  • #19
شده هی دور و‌بر نقطه ی غم گشت بزنی!؟
اگر ” آری“ که تو هم مثل منی!
مثل من عاشق پرگار وَ هر جان و تنی...
جان من جانان من...
میتوانی از همه خاطره ها دل بکنی...!؟​
 
آخرین ویرایش
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات + شاعر انجمن
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
9/9/18
ارسالی‌ها
1,694
پسندها
18,245
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
سطح
28
 
  • #20
من از عشق دم می زنم ...
از حسی که می آید، در دل رسوخ میکند ،
به تنهایی تمام سلول هایت را در آغوش میکشد و میشود روح دومت!
تو از ترس حرف میزنی...
چیزی که به یکباره ، هرچه باهم خواندیم و ساختیم را
به باد میدهد...!​
 
امضا : ش.م.ی.م فرهادی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا