- ارسالیها
- 822
- پسندها
- 7,441
- امتیازها
- 22,873
- مدالها
- 16
- نویسنده موضوع
- #31
خاکروشن
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چندوروزیست قفسی ساخته اند از بدنم
خاکروشن
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
به جهان خرم از انم که جهان خرم از اوستخاک
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چندوروزیست قفسی ساخته اند از بدنم
جهانبه جهان خرم از انم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
عالم
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیستجهان
جهان باقی و فانی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق میبینم
دردبه حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست
به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست
ساقی
درد
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
نگاهوصل
هر متاعی کز نگاهش می خرم در روز وصل
می نشینم گوشه یی وز خود مکرر میخرم !
تونگاه
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تنهاتو
منکه از عالم تورا تنها گزینم
روا داری که غمگین نشینم؟
جانتنها
ای رفته از بر ما ما گفته همچو سعدی
خوش میروی به تنها تن ها فدای جانت