تو!تو :)
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکرخیر تو بود حاصل تسبیح ملک
نفستو!
شرمم کشد که بیتو نفس میکشم هنوز
تا زندهام بس است همین شرمساریام
پیرنفس
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
پیرپیر
من پیر فنا بدم جوانم کردی
من مرده بدم ز زندگانم کردی
خبرپیر
بمی سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها
خوابخبر
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
ماهخواب
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
دیوانهماه
ماه شب تاری و بس
دارو نداری و بس
دیوونه مثه من آخه
دیوونه نداری و بس (بالاخره یه شاعری اینو نوشته دیگه :|)