مشاعره مشاعره‌ی واژه نما

[شَفَــق]

تو :)
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکرخیر تو بود حاصل تسبیح ملک

 

[قاصدکــ]

تو :)
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکرخیر تو بود حاصل تسبیح ملک

تو!
شرمم کشد که بی‌تو نفس می‌کشم هنوز
تا زنده‌ام بس است همین شرمساری‌ام

 

[شَفَــق]

تو!
شرمم کشد که بی‌تو نفس می‌کشم هنوز
تا زنده‌ام بس است همین شرمساری‌ام

نفس
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

 

[قاصدکــ]

نفس
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

پیر
من پیر فنا بدم جوانم کردی
من مرده بدم ز زندگانم کردی

 

[شَفَــق]

پیر
من پیر فنا بدم جوانم کردی
من مرده بدم ز زندگانم کردی

پیر
بمی سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها

 

[قاصدکــ]

پیر
بمی سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها

خبر
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست

 

[شَفَــق]

خبر
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار

 

[قاصدکــ]

خبر
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار

خواب
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست

 

[شَفَــق]

خواب
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست

ماه
ماه شب تاری و بس
دارو نداری و بس
دیوونه مثه من آخه
دیوونه نداری و بس (بالاخره یه شاعری اینو نوشته دیگه :|)

 

[قاصدکــ]

ماه
ماه شب تاری و بس
دارو نداری و بس
دیوونه مثه من آخه
دیوونه نداری و بس (بالاخره یه شاعری اینو نوشته دیگه :|)

دیوانه
صدبار تورا گفتم کم خور دو سه پیمانه
من م*س*ت و تو دیوانه مارا که برد خانه