- ارسالیها
- 292
- پسندها
- 6,561
- امتیازها
- 21,013
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #211
اخمهام از شدت داغی آب و بخار شدیدی که داخل اتاقک حموم رو سفید کرده بودن توی هم رفت. سرم رو تکون دادم و بیتوجه به سوزشی که روی پوست بدنم احساس میکردم زیر دوش موندم.
آره، این آب لعنتی واقعاً داغ بود؛ اما نه بیشتر از حرارتی که از قلب درحال سوختنم احساس میکردم. درونم هر روز، هر ساعت و هر دقیقه درحال خاکستر شدن بود؛ پس این بدن کوفتی رو میخواستم چیکار وقتی قلبی برام نمونده بود؟
نفسم رو عمیق بیرون دادم و دستم رو روی صورت خیسم کشیدم، سرم رو بالا گرفتم و اجازه دادم قطرات داغ آب آتیش خفتهی درون قلبم رو که هر لحظه بیشتر از قبل زبانه میکشید در آغوش بگیرن. نمیدونم کی این آتیش سوزان از کنترل خارج میشه و هر چیزی که...
آره، این آب لعنتی واقعاً داغ بود؛ اما نه بیشتر از حرارتی که از قلب درحال سوختنم احساس میکردم. درونم هر روز، هر ساعت و هر دقیقه درحال خاکستر شدن بود؛ پس این بدن کوفتی رو میخواستم چیکار وقتی قلبی برام نمونده بود؟
نفسم رو عمیق بیرون دادم و دستم رو روی صورت خیسم کشیدم، سرم رو بالا گرفتم و اجازه دادم قطرات داغ آب آتیش خفتهی درون قلبم رو که هر لحظه بیشتر از قبل زبانه میکشید در آغوش بگیرن. نمیدونم کی این آتیش سوزان از کنترل خارج میشه و هر چیزی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.