مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

[asman-abee]

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت

 

[Aydindot]

یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری

 

[asman-abee]

یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا
شعله از توست اگر گرم زبانی ست مرا

 

[Aydindot]

ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری

 

[asman-abee]

یار رب چه چشمه ای است محبت که من از آن یک قطره آب خوردم و دریا گریستم

 

[Aydindot]

یک روز عنایت کن و تیری به من انداز
باشد که تفرج بکنم دست و کمانت
گر راه بگردانی و گر روی بپوشی
من می‌نگرم گوشه چشم نگرانت

 

[asman-abee]

تیــری به هـــواخواهی‌ام از چله رهــا کن
حیف است که با طعنه‌ی یک سنگ بمیرم

دلتنگ شدن ننگ بزرگی‌ست در این شهـر
راضی مشو ای عشق که با ننگ بمیـرم

 

[M.Fakher]

من و جام می و معشوق الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله در تاخیر آفات است

 

[asman-abee]

تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را

 

[M.Fakher]

آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند