متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

  • نویسنده موضوع narcissus
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 7,138
  • بازدیدها 114,368
  • برچسب‌ها
    مشاعره
  • کاربران تگ شده هیچ

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,534
پسندها
20,124
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #7,081
می‌کنم‌گاهی به یاد مستی چشمت شتاب
تا قیامت می‌روم در سایهٔ مژگان به خواب

از ادب‌ پرورده‌های حسرت لعل توام
ناله‌ام چون موج‌گوهر نیست جز زیر نقاب
به شبنم صبح، این‌گلستان‌، نشاند جوش غبار خود را
عرق چوسیلاب ازجبین رفت وما نکردیم‌کار خود را
ز پاس ناموس ناتوانی چو سایه‌ام ناگزیر طاقت
که هرچه زین‌کاروان‌گران‌شد به‌دوشم افکند بار خودرا
به‌عمر موهوم تنگ فرصت فزود صد بیش وکم ز غفلت
توگر عیار عمل نگیری نفس چه داند شمارخود را
ز شرم‌مستی قدح‌نگون‌کن‌، دماغ هستی به‌وهم خون‌کن
تو ای حباب‌از طرب چه داری پر از عدم‌کن‌کنار خود را
بلندی سر به جیب هستی‌، شد اعتبار جهان هستی
که شمع این بزم تا سحرگاه‌زنده دارد مزار خود را
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #7,082
به شبنم صبح، این‌گلستان‌، نشاند جوش غبار خود را
عرق چوسیلاب ازجبین رفت وما نکردیم‌کار خود را
ز پاس ناموس ناتوانی چو سایه‌ام ناگزیر طاقت
که هرچه زین‌کاروان‌گران‌شد به‌دوشم افکند بار خودرا
به‌عمر موهوم تنگ فرصت فزود صد بیش وکم ز غفلت
توگر عیار عمل نگیری نفس چه داند شمارخود را
ز شرم‌مستی قدح‌نگون‌کن‌، دماغ هستی به‌وهم خون‌کن
تو ای حباب‌از طرب چه داری پر از عدم‌کن‌کنار خود را
بلندی سر به جیب هستی‌، شد اعتبار جهان هستی
که شمع این بزم تا سحرگاه‌زنده دارد مزار خود را
ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن، تو به نیرنگ
گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودازده بر سنگ
با من سر پیمانت اگر نیست نیایم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,534
پسندها
20,124
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #7,083
ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن، تو به نیرنگ
گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودازده بر سنگ
با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ
گوهر مهر، در خزینه توست

موج دریا، درون سینه توست

از نگاه تو نور می بارد

شوق احساس و شور می بارد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

L.latifi❁

ناظر رمان
سطح
14
 
ارسالی‌ها
954
پسندها
7,081
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
سن
23
  • #7,084
گوهر مهر، در خزینه توست

موج دریا، درون سینه توست

از نگاه تو نور می بارد

شوق احساس و شور می بارد
در و دیوار این سینه همی‌درد ز انبوهی
که اندر در نمی‌گنجد پس از دیوار می‌آید
 
امضا : L.latifi❁
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #7,085
در و دیوار این سینه همی‌درد ز انبوهی
که اندر در نمی‌گنجد پس از دیوار می‌آید
دلم در نازکی باج از پر پروانه می گیرد
بشوی از نرگس خود سرمه آتش نگاهی را

رخ آن گلعذار از بس که شاداب است می ترسم
که موج تازگی شوید ز ابرویش سیاهی را
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,534
پسندها
20,124
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #7,086
در و دیوار این سینه همی‌درد ز انبوهی
که اندر در نمی‌گنجد پس از دیوار می‌آید
دیگر از من
هراسى نداشته باشید
زیرا که قلبم را
لابلاى کتابى ضخیم
خشک کرده‌ام
ــــــ
« قلب خشک شده»
؛ دیدم ماداک؛
شاعر اهل ترکیه
 

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,534
پسندها
20,124
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #7,087
دلم در نازکی باج از پر پروانه می گیرد
بشوی از نرگس خود سرمه آتش نگاهی را

رخ آن گلعذار از بس که شاداب است می ترسم
که موج تازگی شوید ز ابرویش سیاهی را
از دل تنـگ اسیـــران قفس یـــاد کنیـد

ای که دارید نشیمن به لب بامی چند

عاشق اصفهانی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #7,088
از دل تنـگ اسیـــران قفس یـــاد کنیـد

ای که دارید نشیمن به لب بامی چند

عاشق اصفهانی
دم زدن از سوز دل در پیش بیدردان عشق

آنچنان باشد که بنوازند بیجا، ساز را
 
امضا : m.sina

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
422
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
سن
26
  • #7,089
دم زدن از سوز دل در پیش بیدردان عشق

آنچنان باشد که بنوازند بیجا، ساز را
آن چنان آلوده‌ست
عشق غمناکم با بیم زوال
که همه زندگیم می‌لرزد
چون تو را می‌نگرم
مثل این است که از پنجره‌ای
تک درختم را، سرشار از برگ،
در تب زرد خزان می‌نگرم
 
امضا : .DocTor.

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,534
پسندها
20,124
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #7,090
آن چنان آلوده‌ست
عشق غمناکم با بیم زوال
که همه زندگیم می‌لرزد
چون تو را می‌نگرم
مثل این است که از پنجره‌ای
تک درختم را، سرشار از برگ،
در تب زرد خزان می‌نگرم
مثل اینست که تصویری را

روی جریان‌های مغشوش آب روان مینگرم


شب و روز

شب و روز

شب و روز

بگذار

که فراموش کنم.

تو چه هستی، جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان مرا

میگشاید در

برهوت آگاهی؟

بگذار

که فراموش کنم.
 
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] .DocTor.

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا