نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار سعدی

  • نویسنده موضوع ISET1
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 211
  • بازدیدها 6,256
  • کاربران تگ شده هیچ

.MOON.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,735
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #131
من همان روزی که روی تو بدیدم گفتم
هیچ شک نیست که از روی چنین ناز اید
هر چه در صورت عقل اید و در وهم و قیاس
ان که محبوب من است از همه ممتاز اید
  • در آن ساعت كه خواهن اين و آن مُرد
    نخواهند از جهان بيش از كفن برد
  • در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
    بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم!
 
امضا : .MOON.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,191
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #132
  • در آن ساعت كه خواهن اين و آن مُرد
    نخواهند از جهان بيش از كفن برد
  • در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
    بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم!
من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .MOON.

.MOON.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,735
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #133
من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم
من در این جای همین صورت بیجانم و بس

دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست!
 
امضا : .MOON.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

Aydindot

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
34
پسندها
46
امتیازها
53
مدال‌ها
1
  • #134
تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,191
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #135
تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
سعدی(3)
آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست
پنداشت که مهلتی و تأخیری هست
گو میخ مزن که خیمه می‌باید کند
گو رخت منه که بار می‌باید بست
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .MOON.

.MOON.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,735
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #136
سعدی(3)
آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست
پنداشت که مهلتی و تأخیری هست
گو میخ مزن که خیمه می‌باید کند
گو رخت منه که بار می‌باید بست
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش

بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را!
 
امضا : .MOON.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,191
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #137
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش

بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را!
ای که از سرو روان قد تو چالاکترست
دل به روی تو ز روی تو طربناکترست

دگر از حربه‌ی خونخوار اجل نندیشم
که نه از غمزه‌ی خون‌ریز تو ناباکترست
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .MOON.

.MOON.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,735
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #138
ای که از سرو روان قد تو چالاکترست
دل به روی تو ز روی تو طربناکترست

دگر از حربه‌ی خونخوار اجل نندیشم
که نه از غمزه‌ی خون‌ریز تو ناباکترست
تا به کرم خرده نگیری که من
غایبم از ذوق حضور ای صنم

روی تو بر پشت زمین خلق را
موجب فتنه‌ست و فتور ای صنم!!
 
امضا : .MOON.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,191
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #139
تا به کرم خرده نگیری که من
غایبم از ذوق حضور ای صنم

روی تو بر پشت زمین خلق را
موجب فتنه‌ست و فتور ای صنم!!
مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل
که احتمال ندارم ز دوستان ورقی گل

خبر برید به بلبل که عهد می‌شکند گل
تو نیز اگر بتوانی ببند بار تحول
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .MOON.

.MOON.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,735
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #140
مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل
که احتمال ندارم ز دوستان ورقی گل

خبر برید به بلبل که عهد می‌شکند گل
تو نیز اگر بتوانی ببند بار تحول
لیک چو باز آمدی آن همه برداشتی

سر چو برآورد صبح بپوشد گناه

روز همه روز جنگ شب همه شب آشتی!
 
امضا : .MOON.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا