نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار عاشقانه ما

  • نویسنده موضوع •серо•
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 65
  • بازدیدها 2,076
  • کاربران تگ شده هیچ

Delaram*☆♡

کاربر برتر
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,293
پسندها
17,940
امتیازها
42,373
مدال‌ها
30
  • #61
عاقل آنست که دیوانهٔ عشق است چو ما
سخن عاقل دیوانه به دیوانه برید
دل مردان خدا هر که برد خوش باشد
گو بیائید و برید آن دل و مردانه برید
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Delaram*☆♡
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,450
پسندها
6,938
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
  • #62
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
عطر گلها نیست این بوی غریب از موی توست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : m.sina

Delaram*☆♡

کاربر برتر
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,293
پسندها
17,940
امتیازها
42,373
مدال‌ها
30
  • #63
عطر گلها نیست این بوی غریب از موی توست
وین نسیم عطر گردان قاصد گیسوی توست
کیست شب بو تا نسیم او بر اشوبد مرا
من در این شیدائی از یاد تن خوش بوی توست
زلف مشکین را به باد صبحگاهی داده ای
وین قیامتها همه ز نافه اهوی توست
هم تو سیرابم توانی کرد ای جاری تن
ای که دریا از عطش پروردگار جوی توست
تو به آیینه، نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه‌ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته‌های فردا همه‌ای کاش‌ ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Delaram*☆♡
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,450
پسندها
6,938
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
  • #64
تو به آیینه، نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه‌ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته‌های فردا همه‌ای کاش‌ ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این خانه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده به غم وعده این خانه مده
چه می‌شد هستی ام گل بود تا از شاخه بردارم
که محض لحظه ای لبخند، در دست تو بگذارم!
جوانی ام، غرورم، آبرویم،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : m.sina

Delaram*☆♡

کاربر برتر
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,293
پسندها
17,940
امتیازها
42,373
مدال‌ها
30
  • #65
چه می‌شد هستی ام گل بود تا از شاخه بردارم
که محض لحظه ای لبخند، در دست تو بگذارم!
جوانی ام، غرورم، آبرویم، آرزوهایم
تمام آنچه را که از خودم هم دوست تر دارم
هر از گاهی در آیینه لبم را سیر می‌بوسم
تو را در خویش می‌بینم! چنین بی مرز بیمارم!
اگر از من بپرسی، عشق راز مطلق است، اما
تماماً عشق تو پیداست در اجزای رفتارم!
هر از گاهی که بادی می‌گشاید پنجره ها را
به فال نیک می‌گیرم که می‌آیی به دیدارم
خیالت مایه سرسبزی این عمر بن بست است
شبیه پیچکی هستی که گل کردی به دیوارم
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Delaram*☆♡
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,450
پسندها
6,938
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
  • #66
غیر از این داغ که در سینه سوزان دارم
چه گل از گلشن عشق تو به دامان دارم

این همه خاطر آشفته و مجموعه‌ی رنج
یادگاری ست کزان زلف پریشان دارم

به هواداری‌ات ای پاک نسیم سحری
شور و آشفتگی گرد بیابان دارم

مگذر ای خاطره‌ی او ز کنارم مگذر
موج بی ساحل اشکم سر طوفان دارم

خار خشکم مزن ای برق به جانم آتش
که هنوز آرزوی بوسه‌ی باران دارم

غنچه آسا نشوم خیره به خورشید سحر
من که با عطر غمت سر به گریبان دارم

شمع سوزانم و روشن بود از آغازم
که من سوخته سامان چه به پایان دارم

شفیعی کدکنی
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا