مشاعره مشاعره با اشعار حافظ

[(فاطمه1381)]

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست

ترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

 

[S O-O M]

ترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

یکی تیغ داند زدن روز کار
یکی را قلمزن کند روزگار

 

[sara kheirabadi]

یکی تیغ داند زدن روز کار
یکی را قلمزن کند روزگار

رحم آن کس که نهد دام چه خواهدبودن باده خور غم مخوروپند مقلد نیوش

 

[S O-O M]

رحم آن کس که نهد دام چه خواهدبودن باده خور غم مخوروپند مقلد نیوش

شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش

 

[m.sina]

شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل م**س.ت
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[(فاطمه1381)]

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل م**س.ت
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

 

[ABCDEFGH]

من از آن حسن روزافزون كه يوسف داشت دانستم
كه عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را

اگر دشنام فرمايي و گر نفرين دعا گويم
جواب تلخ ميزيبد لب لعل شكرخا را
***
​

 

[سَنا]

از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد

 

[m.sina]

از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد

در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند
اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری

 

[(فاطمه1381)]

در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند
اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور