m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 2/12/21 #71 قوی سپید گفت اری اغاز دوست داشتن گر چه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیاندیشم که همین دوست داشتن زیباست کلیک کنید تا باز شود... تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم امضا : m.sina
قوی سپید گفت اری اغاز دوست داشتن گر چه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیاندیشم که همین دوست داشتن زیباست کلیک کنید تا باز شود... تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم
Samira-M هنرمند انجمن سطح 24 ارسالیها 920 پسندها 15,335 امتیازها 37,073 مدالها 18 11/12/21 #72 m.sina گفت تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم کلیک کنید تا باز شود... مغروق این جوانی معصومم مغروق لحظه های فراموشی مغروق این سلام نوازشبار در بوسه و نگاه و همآغوشی امضا : Samira-M
m.sina گفت تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم کلیک کنید تا باز شود... مغروق این جوانی معصومم مغروق لحظه های فراموشی مغروق این سلام نوازشبار در بوسه و نگاه و همآغوشی
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 20/12/21 #73 Samira-M گفت مغروق این جوانی معصومم مغروق لحظه های فراموشی مغروق این سلام نوازشبار در بوسه و نگاه و همآغوشی کلیک کنید تا باز شود... یکدم ز گرد پیکر من بشکاف بشکاف این حجاب سیاهی را شاید درون سینه من بینی این مایه گناه و تباهی را، دل نیست این دلی که به من دادی امضا : m.sina
Samira-M گفت مغروق این جوانی معصومم مغروق لحظه های فراموشی مغروق این سلام نوازشبار در بوسه و نگاه و همآغوشی کلیک کنید تا باز شود... یکدم ز گرد پیکر من بشکاف بشکاف این حجاب سیاهی را شاید درون سینه من بینی این مایه گناه و تباهی را، دل نیست این دلی که به من دادی
Samira-M هنرمند انجمن سطح 24 ارسالیها 920 پسندها 15,335 امتیازها 37,073 مدالها 18 20/12/21 #74 m.sina گفت یکدم ز گرد پیکر من بشکاف بشکاف این حجاب سیاهی را شاید درون سینه من بینی این مایه گناه و تباهی را، دل نیست این دلی که به من دادی کلیک کنید تا باز شود... یاد آن شب که تو را دیدم و گفت دل من با دلت افسانهٔ عشق چشم من دید در آن چشم سیاه نگهی تشنه و دیوانهٔ عشق امضا : Samira-M
m.sina گفت یکدم ز گرد پیکر من بشکاف بشکاف این حجاب سیاهی را شاید درون سینه من بینی این مایه گناه و تباهی را، دل نیست این دلی که به من دادی کلیک کنید تا باز شود... یاد آن شب که تو را دیدم و گفت دل من با دلت افسانهٔ عشق چشم من دید در آن چشم سیاه نگهی تشنه و دیوانهٔ عشق
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 25/12/21 #75 Samira-M گفت یاد آن شب که تو را دیدم و گفت دل من با دلت افسانهٔ عشق چشم من دید در آن چشم سیاه نگهی تشنه و دیوانهٔ عشق کلیک کنید تا باز شود... قلب تو پاک و دامن من ناپاک من شاهدم به خلوت بیگناه تو از ش*ر..اب بوسه من مستی من سر خوش از ش*ر..اب پیمانه لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید. امضا : m.sina
Samira-M گفت یاد آن شب که تو را دیدم و گفت دل من با دلت افسانهٔ عشق چشم من دید در آن چشم سیاه نگهی تشنه و دیوانهٔ عشق کلیک کنید تا باز شود... قلب تو پاک و دامن من ناپاک من شاهدم به خلوت بیگناه تو از ش*ر..اب بوسه من مستی من سر خوش از ش*ر..اب پیمانه لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
بَهآرنارنج کاربر حرفهای سطح 13 ارسالیها 1,988 پسندها 6,396 امتیازها 28,973 مدالها 15 27/12/21 #76 m.sina گفت قلب تو پاک و دامن من ناپاک من شاهدم به خلوت بیگناه تو از ش*ر..اب بوسه من مستی من سر خوش از ش*ر..اب پیمانه کلیک کنید تا باز شود... همه هستی من آیه تاریكیست كه ترا در خود تكرار كنان به سحرگاه شكفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد آخرین ویرایش 27/12/21 امضا : بَهآرنارنج
m.sina گفت قلب تو پاک و دامن من ناپاک من شاهدم به خلوت بیگناه تو از ش*ر..اب بوسه من مستی من سر خوش از ش*ر..اب پیمانه کلیک کنید تا باز شود... همه هستی من آیه تاریكیست كه ترا در خود تكرار كنان به سحرگاه شكفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 2/1/22 #77 :)NAHAL گفت همه هستی من آیه تاریكیست كه ترا در خود تكرار كنان به سحرگاه شكفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد کلیک کنید تا باز شود... دل نیست این دلی که به من دادی در خون تپیده آه رهایش کن یا خالی از هوی و هوس دارش یا پای بند مهر و وفایش کن امضا : m.sina
:)NAHAL گفت همه هستی من آیه تاریكیست كه ترا در خود تكرار كنان به سحرگاه شكفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد کلیک کنید تا باز شود... دل نیست این دلی که به من دادی در خون تپیده آه رهایش کن یا خالی از هوی و هوس دارش یا پای بند مهر و وفایش کن
بَهآرنارنج کاربر حرفهای سطح 13 ارسالیها 1,988 پسندها 6,396 امتیازها 28,973 مدالها 15 3/1/22 #78 m.sina گفت دل نیست این دلی که به من دادی در خون تپیده آه رهایش کن یا خالی از هوی و هوس دارش یا پای بند مهر و وفایش کن کلیک کنید تا باز شود... نگه دگر بسوی من چه می کنی؟ چو در بر رقیب من نشسته ای امضا : بَهآرنارنج
m.sina گفت دل نیست این دلی که به من دادی در خون تپیده آه رهایش کن یا خالی از هوی و هوس دارش یا پای بند مهر و وفایش کن کلیک کنید تا باز شود... نگه دگر بسوی من چه می کنی؟ چو در بر رقیب من نشسته ای
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 7/1/22 #79 :)NAHAL گفت نگه دگر بسوی من چه می کنی؟ چو در بر رقیب من نشسته ای کلیک کنید تا باز شود... یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند امضا : m.sina
:)NAHAL گفت نگه دگر بسوی من چه می کنی؟ چو در بر رقیب من نشسته ای کلیک کنید تا باز شود... یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند
بَهآرنارنج کاربر حرفهای سطح 13 ارسالیها 1,988 پسندها 6,396 امتیازها 28,973 مدالها 15 8/1/22 #80 m.sina گفت یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند کلیک کنید تا باز شود... دست مرا که ساقه ی سبز نوازش است با برگهای مرده هماغوش می کنی ای ماهی طلائی مرداب خون من خوش باد مستیت که مرا نوش می کنی امضا : بَهآرنارنج
m.sina گفت یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند کلیک کنید تا باز شود... دست مرا که ساقه ی سبز نوازش است با برگهای مرده هماغوش می کنی ای ماهی طلائی مرداب خون من خوش باد مستیت که مرا نوش می کنی