نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

jαɴα

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
146
پسندها
503
امتیازها
3,013
مدال‌ها
6
  • #51
وقتی که زندگی من
هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچ کس نیست
تو همان به که نیندیشی
به من و درد روانسوزم

که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم
 
امضا : jαɴα

_ماه_

رو به پیشرفت
سطح
8
 
ارسالی‌ها
154
پسندها
712
امتیازها
3,863
مدال‌ها
9
  • #52
تو همان به که نیندیشی
به من و درد روانسوزم

که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم
من نمی خواهم
سايه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
من نمی خواهم
او بلغزد دور از من روی معبرها
يا بيفتد خسته و سنگين
زير پای رهگذرها
 
امضا : _ماه_

jαɴα

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
146
پسندها
503
امتیازها
3,013
مدال‌ها
6
  • #53
من نمی خواهم
سايه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
من نمی خواهم
او بلغزد دور از من روی معبرها
يا بيفتد خسته و سنگين
زير پای رهگذرها
آخر گشوده شد ز هم آن پرده های راز
آخر مرا شناختی ای چشم آشنا

چون سایه دیگر از چه گریزان شوم ز تو
من هستم آن عروس خیالات دیرپا
 
امضا : jαɴα

soft.and.lily

رو به پیشرفت
سطح
8
 
ارسالی‌ها
118
پسندها
1,469
امتیازها
9,763
مدال‌ها
7
  • #54
آخر گشوده شد ز هم آن پرده های راز
آخر مرا شناختی ای چشم آشنا

چون سایه دیگر از چه گریزان شوم ز تو
من هستم آن عروس خیالات دیرپا
از منست اين غم كه بر جان منست

ديگر اين خود كرده را تدبير نيست
 
امضا : soft.and.lily

jαɴα

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
146
پسندها
503
امتیازها
3,013
مدال‌ها
6
  • #55
از منست اين غم كه بر جان منست

ديگر اين خود كرده را تدبير نيست
تو همان به که نیندیشی
به من و درد روانسوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم
 
امضا : jαɴα

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #56
تو همان به که نیندیشی
به من و درد روانسوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم
من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
 
امضا : SAN.SNI

jαɴα

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
146
پسندها
503
امتیازها
3,013
مدال‌ها
6
  • #57
من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
موج گیسوان من در این نشیب

سینه میکشد چو آبشار نور

شانه های تو

چون حصار های قلعه ای عظیم

رقص رشته های گیسوان من بر آن
 
امضا : jαɴα

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #58
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
وه … چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
 
امضا : m.sina

MehrnazParsa

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
421
پسندها
1,752
امتیازها
11,273
مدال‌ها
13
  • #59
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
وه … چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
 
امضا : MehrnazParsa
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #60
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
شستشویش دهم از رنگ نگاه
شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا