نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار خواجوی کرمانی

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 90
  • بازدیدها 2,595
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #11
این چه بوی ست ای صبا از مرغزار آورده‌ ئی
مرحبا کارام جان مرغ زار آورده‌ ئی
یاد باد آن روز کز لب بوی جان می‌آمدت
خط بسوی خاور از هندوستان می‌آمدت

هر زمان از قلب عقرب کوکبی می‌تافتت
هر نفس سنبل نقاب ارغوان می‌آمدت
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #12
یاد باد آن روز کز لب بوی جان می‌آمدت
خط بسوی خاور از هندوستان می‌آمدت

هر زمان از قلب عقرب کوکبی می‌تافتت
هر نفس سنبل نقاب ارغوان می‌آمدت
تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت
رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #13
تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت
رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت
ترک عالم گیر و عالم را مسخر کرده گیر
و ابلق ایام را در زیر زین آورده گیر

چون ازین منزل همی باید گذشتن عاقبت
همچو مه برطارم پیروزه منزل کرده گیر
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #14
ترک عالم گیر و عالم را مسخر کرده گیر
و ابلق ایام را در زیر زین آورده گیر

چون ازین منزل همی باید گذشتن عاقبت
همچو مه برطارم پیروزه منزل کرده گیر
رنج از کسی بریم که دردش دوای ماست
زخم از کسی خوریم که رنجش شفای ماست
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #15
رنج از کسی بریم که دردش دوای ماست
زخم از کسی خوریم که رنجش شفای ماست
تا چند دم از گل زنی ای باد بهاران
گل را چه محل پیش رخ لاله عذاران

هر یار که دور از رخ یاران بدهد جان
از دل نرود تا ابدش حسرت یاران
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #16
تا چند دم از گل زنی ای باد بهاران
گل را چه محل پیش رخ لاله عذاران

هر یار که دور از رخ یاران بدهد جان
از دل نرود تا ابدش حسرت یاران
نام لعلت چو بر زبان راندم
از لبم آب زندگانی بچکید
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #17
نام لعلت چو بر زبان راندم
از لبم آب زندگانی بچکید
دوش می‌کردم سوال از جان که آن جانانه کو
گفت بگذر زان بت پیمان شکن پیمانه کو

گفتمش پروانهٔ شمع جمال او منم
گفت اینک شمع را روشن ببین پروانه کو
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #18
دوش می‌کردم سوال از جان که آن جانانه کو
گفت بگذر زان بت پیمان شکن پیمانه کو

گفتمش پروانهٔ شمع جمال او منم
گفت اینک شمع را روشن ببین پروانه کو
ور کنم یاد ناوک چشمش
مو بر اعضای من سنان گردد
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #19
ور کنم یاد ناوک چشمش
مو بر اعضای من سنان گردد
دلداده‌ایم وز پی دلدار می‌رویم
با خون دیده و دل افکار می‌رویم

یاران به همتی مدد حال ما شوید
کز این دیار بیدل و بی یار می‌رویم
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #20
دلداده‌ایم وز پی دلدار می‌رویم
با خون دیده و دل افکار می‌رویم

یاران به همتی مدد حال ما شوید
کز این دیار بیدل و بی یار می‌رویم
می‌رفت خواجو با خویش می‌گفت
کان شد که با او بودت وصالی
 
امضا : بَهآرنارنج

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا