نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار خواجوی کرمانی

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 90
  • بازدیدها 2,593
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #31
شاه فلک چو بنگرد طلعت ماه پیکرت
ذره صفت در او فتد بر سربامت از هوا
این دلبران که پرده برخ در کشیده‌اند
هر یک بغمزه پردهٔ خلقی دریده‌اند

از شیر و سلسبیل مگر در جوار قدس
اندر کنار رحمت حق پروریده‌اند
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #32
این دلبران که پرده برخ در کشیده‌اند
هر یک بغمزه پردهٔ خلقی دریده‌اند

از شیر و سلسبیل مگر در جوار قدس
اندر کنار رحمت حق پروریده‌اند
درد محبت، درمان ندارد
راه مودت، پایان ندارد

از جان شیرین ممکن بود صبر
اما ز جانان امکان ندارد​
 
امضا : بَهآرنارنج
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #33
درد محبت، درمان ندارد
راه مودت، پایان ندارد

از جان شیرین ممکن بود صبر
اما ز جانان امکان ندارد​
دم ز مهرتو زنم گر نزنم تا به ابد
که دلم مهر تو در عهد ازل ورزیدست

هر چه در باب لب لعل تو گوید خواجو
جمله در گوش کن ای دوست که مرواریدست
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #34
دم ز مهرتو زنم گر نزنم تا به ابد
که دلم مهر تو در عهد ازل ورزیدست

هر چه در باب لب لعل تو گوید خواجو
جمله در گوش کن ای دوست که مرواریدست
تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت
رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت

تا دور شدی از برم ای طرفه بغداد
شد دامن من دجله بغداد ز دستت
 
امضا : بَهآرنارنج
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #35
تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت
رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت

تا دور شدی از برم ای طرفه بغداد
شد دامن من دجله بغداد ز دستت


تا دلم در خم آن زلف سمن‌سا افتاد
کار من همچو سر زلف تو در پا افتاد

بسکه دود دل من دوش ز گردون بگذشت
ابر در چشم جهان بین ثریا افتاد
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #36
تا دلم در خم آن زلف سمن‌سا افتاد
کار من همچو سر زلف تو در پا افتاد

بسکه دود دل من دوش ز گردون بگذشت
ابر در چشم جهان بین ثریا افتاد
دست گیرید درین واقعه کافتاد مرا
که نماندست کنون طاقت بیداد مرا
 
امضا : بَهآرنارنج

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • #37
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #38
اکنون که خضر ظلمت زلف تو شد دلم
بگشای لب که چشمهٔ حیوان من شوی
یاد باد ان که به روی تو نظر بود مرا
رخ و زلفت عوض شام و سحر بود مرا
یاد باد ان که نظاره رویت همه شب
در مه چارده تا روز نظر بود مرا
 
امضا : m.sina

Aydindot

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
34
پسندها
46
امتیازها
53
مدال‌ها
1
  • #39
اگر سرم برود در سر وفای شما
ز سر برون نرود هرگزم هوای شما

بخاک پای شما کانزمان که خاک شوم
هنوز بر نکنم دل ز خاک پای شما
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #40
اگر سرم برود در سر وفای شما
ز سر برون نرود هرگزم هوای شما

بخاک پای شما کانزمان که خاک شوم
هنوز بر نکنم دل ز خاک پای شما
اهل تحقیق چو در کوی خرابات آیند
از ره میکده بر بام سماوات آیند

تا ببینند مگر نور تجلی جمال
همچو موسی ارنی گوی به میقات آیند
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا