تو میدانی درد قلبم از نبودت است،
تو میدانی این کویر به خاطر نبودت است،
تو میدانی این آدم متولد شده جدید به خاطر نبودت است،
تو میدانی احساسات کشته شده من به خاطر نبودت است،
همه اینها را میدانی و برنمیگردی؟!
خیره به مورچههایی که روی جدول آبی رنگ راه میروند میشوم؛
گویا اینان نیز در حال فرارند!
پشت سرِ هم راه میروند،
پشتِ یک دیگر را خالی نمیکنند!
لبخندم کش میآید؛
بلند میشوم و چند قدم راه میروم.
درِ خانه باز است!
فکری به سرم میزند،
از خانه بیرون میروم.
و به سوی مقصد نا معلوم حرکت میکنم!
دراز میکشم روی زمین،
هوا سرد است!
نیستی ببینی.
کم کم حسِ سِر بودن سر تا سرِ وجودم را میگیرد.
چشمانم با من در جنگند!
خواب میخواهند.
و آیا درست است خوابیدن در یک جای سرد؟!
چشمانم بسته میشود!
من هم ...
قلبم با دیدن جای خالیت تیر میکشد...
تفسم تنگ میشود،
قول داده بودی!
ای پسرک تو به من قول داده بودی میمانی!
چشمانم تار میبیند،
کم کم بیسو میشود.
گلدان شیشهای را روی زمین پرت میکنم،
صدایی وحشتناک!
و خوابی عمیق.
چرا حواست دورادور به من است؟
من نمیخواهم دور باشی ..
نزدیکم باش!
از نزدیک مرا ببین ..
دلتنگت هستم!
من بسیار دلتنگت هستم!
میخوانی نوشتههایم را
میبینی حالم را
و چرا دورادور حواست به من است؟
من میخواهم زیر همان درختِ سرو جان بدهم،
آری!
همان درختِ سروی که شاهد تمام دلبریهایت بود.
به راستی چه شد که اینهمه از من دور شدی؟
مینشینم زیر درخت سرو
و به تو فکر میکنم
چرا به نزدیک شدی؟
چرا مرا وابسته خود کردی؟
چقدر دلتنگتم!
دلتنگ همان روزهایی که دوان دوان از دور میآمدم و مرا سخت در آغوش میگرفتی ..
کمکم روی زمین دراز میکشم ..
عجیب خوابم میآید!
هوا نیز سرد است ..
چشمانم مانند همیشه بیسو ..
میخوابم ..
و دیگر بیدار نخواهم شد.
به راستی که تو مرا نفهمیدی!
اگر مرا میفهمیدی ..
بعد از مدتی تنهایم نمیگذاشتی
بین این همه آدم!
آدمهایی که جز نفع خودشان چیزی را نمیبینند!
باز نفسم تنگ میشود
باز قلبم درد میکند
چه نفس تنگی شیرینی!
چه قلب درد شیرینی!
و مگر اینها نمیتواند دلیل مرگِ کسی شود؟
چشمانم را میبندم
چشمانم را به روی تو میبندم
قدم اول ..
دوستت دارم
قدم دوم ..
دلتنگت میشوم
قدم سوم ..
میافتم زمین و با حالی زار به رفتنت نگاه میکنم!
الحق که رفتنت هم قشنگ است.
یادم میآید همیشه میگفت:
- موهاتو اتو نزن، من فِر بودنشو دوست دارم!
و من همیشه برعکس حرفهایش موهایم را اتو میکشیدم.
آخرین بار که همدیگر را دیدیم موهایم را اتو کشیده بودم...
قهر کردی دیگر نه؟
بیایم نازت را بکشم؟